بهش گفتماز کجا بفهمم تو ذهنش ترکم کرده یا نه تکیه داد

بهش گفتم:«از کجا بفهمم تو ذهنش ترکم کرده یا نه؟» تکیه داد به پشتی صندلی و گفت:«وقتی صداش میزنی اگه به جای جانم گفت بله؟ ها؟ یا چی میگی؟ ، بدون یه چیزی سر جای خودش نیست، باهاش حرف بزن، سعی کن بفهمی چی آزارش میده. ولی اگه صداش زدی و فقط برگشت نگات کرد و سرشو تکون داد که یعنی: چی میگی؟ ، قدم بزن، گریه کن، سیگار بکش، بمیر. نمیدونم، هرچی که باعث میشه راحت تر باهاش کنار بیای. چون اون دیگه خیلی وقته ازت رفته». بهش پیام دادم:«فلانی؟» و زل زدم به صفحه گوشی. نوشت:«جانم؟» گوشی رو خاموش کردم و نفسی که توی سینه حبس کرده بودم رو حالا با خیال راحت بیرون دادم.
#محمدرضا_جعفری
دیدگاه ها (۶)

من معمـــولـی ام خیلی‌ معمــــولی‌از همان دخترهای معمولی شهر...

یه جایی باید بهت بَر بخوره ؛ باید جلویِ شوخی هایِ بیجا و پر ...

اگر بدانی چه قدر سخت است تحملِ نگاه هایِ مسخره و لبخندِ کجِ ...

نشسته بودم کنار پنجره و داشتم محوطه دانشکده رو نگاه میکردم، ...

part1🦋صدای گریه ی بی وقفه ی نوزاد خونه رو پر کرده بود ساعت د...

●بال های سیاه و سفید○پارت 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط