part⁵🫧🐰
part⁵🫧🐰
تق تق
مثل اینکه اومد
پدر.ا.ت
ا.ت.سلام پدر
پدر.بدون هیچ مقدمه ای میرم سر اصل مطلب
ا.ت.بفرمایید
پدر. خب وقت ازدواجت رسیده و ترجیحا و از جایی که معلومه با شمصی ازدواج میکنی که در سطح خانواده و از همه مهم تر به سود این شرکت و خانوادمون باشه ...شخص مورد نظرم پسر اقای جئون هست جئون جانگ کوک
ا.ت.ولی پدر ...
پدر. بدون چک و چونه باید قبول کنی من برنامه هاشو چیدم یک ماه دیگه مراسم عروسی برگزار میشه
ا.ت.ولی من این ازدواج رو نمیخوام میخوام با کسی ازدواج کنم که دوسش داشته باشم نه این ازدواجی که بدون هیچ علاقه و عشق-
پدر.این فکر و از سرت دربیار اگر طبق میلم عمل نکنی جیهوپ رو برای همیشه به امریکا میفرستم و ارتباطتو با تهیونگ قطع میکنم ...
ا.ت.فهمیدم
از اتاق خارج شدم بدون اینکه به کسی توجه کنم از شرکت اومدم بیرون نمیخواستم اونجا گریه کنم سوار ماشین شدم توی یکی از کوچه ها پارک کردم و پیاده شدم توی خیابونا راه میرفتم و اشکمیریختم به یک بار رسیدم رفتم داخل بوی سیگار و الکل حالم و بهم میزد ...رفتم جای یکی از صندلی ها نشستم و لیوان الکل روبه روم و بدون توجه به درصدش پر کردم بعد مدتی نگاهی به بطری رو به روم انداختم خالی بود!!! چشمام تار میدید تا اینکه یکی جلوم نشست و جام و از دستم کشید
تق تق
مثل اینکه اومد
پدر.ا.ت
ا.ت.سلام پدر
پدر.بدون هیچ مقدمه ای میرم سر اصل مطلب
ا.ت.بفرمایید
پدر. خب وقت ازدواجت رسیده و ترجیحا و از جایی که معلومه با شمصی ازدواج میکنی که در سطح خانواده و از همه مهم تر به سود این شرکت و خانوادمون باشه ...شخص مورد نظرم پسر اقای جئون هست جئون جانگ کوک
ا.ت.ولی پدر ...
پدر. بدون چک و چونه باید قبول کنی من برنامه هاشو چیدم یک ماه دیگه مراسم عروسی برگزار میشه
ا.ت.ولی من این ازدواج رو نمیخوام میخوام با کسی ازدواج کنم که دوسش داشته باشم نه این ازدواجی که بدون هیچ علاقه و عشق-
پدر.این فکر و از سرت دربیار اگر طبق میلم عمل نکنی جیهوپ رو برای همیشه به امریکا میفرستم و ارتباطتو با تهیونگ قطع میکنم ...
ا.ت.فهمیدم
از اتاق خارج شدم بدون اینکه به کسی توجه کنم از شرکت اومدم بیرون نمیخواستم اونجا گریه کنم سوار ماشین شدم توی یکی از کوچه ها پارک کردم و پیاده شدم توی خیابونا راه میرفتم و اشکمیریختم به یک بار رسیدم رفتم داخل بوی سیگار و الکل حالم و بهم میزد ...رفتم جای یکی از صندلی ها نشستم و لیوان الکل روبه روم و بدون توجه به درصدش پر کردم بعد مدتی نگاهی به بطری رو به روم انداختم خالی بود!!! چشمام تار میدید تا اینکه یکی جلوم نشست و جام و از دستم کشید
۸۱۱
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.