رمان پسر جذاب من ❤❤❤ پارت اول
رمان پسر جذاب من ❤❤❤ پارت اول
لیزگه : لیا دختر قشنگم بلند شو دیر میرسی
لیا : مامان ۵ دقیقه دیگه
لیزگه : عزیزم من معلم اون مدرسم میخوای دیر برسم
لیا : بلند شدم
❤❤❤
دنیز : خیلی خوابم میاد
اردا : منم
چاعان : انقدر خمیازه نکشید خوابم گرفت
یاعیز : چاعان
چاعان : بله
یاعیز : دافنه داره میاد
چاعان : از دافنه بدم میاد
یاعیز : خیلی نچسبه
دافنه : سلام عشقم
دافنه میخواست لبای چاعان رو ببوسه که توانا با لیا اومد
توانا : سلام عشقم
یاعیز : سلام خوشگلم
توانا و یاعیز همدیگه رو بغل کردن
اردا : اشنامون نمیکنی
توانا : الان اشناتون میکنم
دنیز : فقط زودتر تا الیسا نیومده که جرم بده
توانا : خب بچه ها این دوستم لیا و لیا اینا هم یاعیز ، چاعان ، اردا ، دنیز و دافنه هستن و اینکه الکو ، دفنه ، الیسا و اجرین هم هستن گه الان تو حیاطن
لیا داشت با بچه ها اشنا میشد که یکی از عمد میزنه به لیا و لیا میوفته زمین
چاعان : حواست کجاست
برتو : ببخشید شازده
یاعیز : از اینجا گمشو یا خودم گمت میکنم
برتو : باشه میرم تا نیای گمم کنی
اردا : گمشو روانی
برتو رفت
چاعان : خوبی
لیا : خوبم
توانا : روانیه
لیا : توانا
توانا : بله
لیا : میشه دیگه نگی روانی
توانا : چرا
لیا : مگه اتفاق اونشب رو یادت نیست
توانا : کودوم شب
لیا : همون شبی که رفتیم پارتی بعد جنابالی مست شدی
توانا : یادم اومد
یاعیز : دنیز چه شراب بخوره یا نخوره همش مثل کسایی که مستن عمل میکنه
همه زدن زیره خنده
لیا : من میرم سر کلاس میبینمتون
چاعان : همچنین
لیا رفت
❤❤❤
الیسا : ..................
لیزگه : لیا دختر قشنگم بلند شو دیر میرسی
لیا : مامان ۵ دقیقه دیگه
لیزگه : عزیزم من معلم اون مدرسم میخوای دیر برسم
لیا : بلند شدم
❤❤❤
دنیز : خیلی خوابم میاد
اردا : منم
چاعان : انقدر خمیازه نکشید خوابم گرفت
یاعیز : چاعان
چاعان : بله
یاعیز : دافنه داره میاد
چاعان : از دافنه بدم میاد
یاعیز : خیلی نچسبه
دافنه : سلام عشقم
دافنه میخواست لبای چاعان رو ببوسه که توانا با لیا اومد
توانا : سلام عشقم
یاعیز : سلام خوشگلم
توانا و یاعیز همدیگه رو بغل کردن
اردا : اشنامون نمیکنی
توانا : الان اشناتون میکنم
دنیز : فقط زودتر تا الیسا نیومده که جرم بده
توانا : خب بچه ها این دوستم لیا و لیا اینا هم یاعیز ، چاعان ، اردا ، دنیز و دافنه هستن و اینکه الکو ، دفنه ، الیسا و اجرین هم هستن گه الان تو حیاطن
لیا داشت با بچه ها اشنا میشد که یکی از عمد میزنه به لیا و لیا میوفته زمین
چاعان : حواست کجاست
برتو : ببخشید شازده
یاعیز : از اینجا گمشو یا خودم گمت میکنم
برتو : باشه میرم تا نیای گمم کنی
اردا : گمشو روانی
برتو رفت
چاعان : خوبی
لیا : خوبم
توانا : روانیه
لیا : توانا
توانا : بله
لیا : میشه دیگه نگی روانی
توانا : چرا
لیا : مگه اتفاق اونشب رو یادت نیست
توانا : کودوم شب
لیا : همون شبی که رفتیم پارتی بعد جنابالی مست شدی
توانا : یادم اومد
یاعیز : دنیز چه شراب بخوره یا نخوره همش مثل کسایی که مستن عمل میکنه
همه زدن زیره خنده
لیا : من میرم سر کلاس میبینمتون
چاعان : همچنین
لیا رفت
❤❤❤
الیسا : ..................
۴۰۰
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.