اشک حسرت ادامه پارت

#اشک حسرت #ادامه پارت۱۵۲



آسمان :
تو خونه نبود وقتی هم بود با حرفاش ورفتارش شکنجه ام می داد وقتی هم آروم می شد قربون صدقه ام می رفت ومیومد طرفم ولی روز بعدش بازهمون رفتارتا وقتی که دوستش اومد تو خونه وبهش شک داشت واصلا دوست نداشت باهاش نرف بزنم وقتی هم حرف می زدم جوابش مشت های سنگینش بود تا وقتی که بهم تهمت زد ودیگه نتونستم تحمل کنم ورگ های دستامو زدم تو بیمارستان ازم حمایت کردن وآیدین رو گرفتن به شرطی راضی شدم آزاد بشه که طلاقم بده اونم طلاقم داد چون مجبور شده بود وآرمیس فعلا پیش من بود
دیدگاه ها (۵)

#اشک حسرت #پارت .۱۵۳سعید : با مادررفته بودیم واسه دیدن مبلم...

#اشک حسرت #پارت ۱۵۴آسمان : از اتاق اومدم بیرون وسعید رونگاه...

#اشک حسرت #پارت ۱۵۲آسمان : همه حرف می زدن ومن ساکت حواسم به ...

#اشک حسرت #پارت .۱۵۱آسمان : هدیه بلند شد وگفت :آسمان کمک م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط