یکی را پیدا کن که دوستش داشته باشی و با او دنیا را به ...

یکی را پیدا کن که دوستش داشته باشی و با او دنیا را به هم بریز.
نشود که پیر بشوی و حسرت یک قهقه ی از ته ِ دل یا یک جوک ِ خیلی مسخره به دلت مانده باشد.
بدو، بپر، بخند، جیغ بزن، باهاش غذا درست کن و فروشگاه های زنجیره ای برو و توی دشت ِ یخ زده چادر بزن و بعد از صبحانه ظرف بشور و گیر ِ پلیس بیفت.
دوستش بدار و این را بهش بگو،
چون نمی شود که نداند.
نمی شود که مثل ِ بقیه حرف ها آن تَه مَه ها نگهش بداری که یک روز بهش بگویی، چون باید بداند.
دوستش بدار و بگذار دوستت بدارد،
بی آن که بترسی.
چون بعضی وقت ها برای ترسیدن خیلی دیر است.
دیدگاه ها (۵)

چقدر من دیدَنت را دوست دارم در خوابدر غروبدر همیشه ی هر جاهر...

هرجا سخن از عشق استنام قشنگ تو میدرخشد...#فهیمه_دربان

با من با زبان نگاه سخن بگو...با زبان اشاره...یا مثلا به زبان...

رها کن این تقویم و روزشماری های نفس گیر راهفته های ما شش روز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط