> < A captive of group > <
>_< A captive of group >_<
part ۸
ا/ت ویو
دوباره ی روز خسته کننده دیگه گذشت خب برم لباس عوض کنم. اوففف ولش خستم. رفتم رو تختم و دراز کشیدم و خوابم برد (نمیخواستم بگم ب چیزی فک میکردم و بعد چشمام سیاهی رفت خدایی تکراریع)
تهیونگ ویو
روتخت دراز کشیده بودم و با گوشیم کار میکردم ک صدای در زدن اومد بهش گفتم بیاتو مادرم بود(مادر ادبو😂) گوشیو کنار گذاشتم و نشستم
€پسرم
=بله؟ چیزی شده؟
€ن چیزی نیس خب.....
=هوم؟
€مگه امروز با کت لی نرفتی بیرون
=اره رفتم فقط بعدش ب حرفتون گوش دادم گفته بودین با کت شلوار جذاب ترم
€عاا درسته خب ب هر حال پدرت بهت گفت ک باید هفته دیگه بری آمریکا؟
=ن برای چی؟
€خب اقای جئون و پدرت ی قرار داد با اون شرکت و شرکت پارک بسته ولی خب ب جای پدرت تو باید بری و ب جای اقای جئون هم جونگ کوک
=شما گفتین شرکت پارک؟
€اره چیزی شده
=ن فقط چرا کسی ب من چیزی نگفت
€اون قرار داد رو اقای جئون فرستادن جونگ کوک میدونست چیزی ب تو نگفت؟
=اها اره گفت
€خوبه خب دیگه من میرم
با ی لبخند بلند شد و رفت بیرون و در رو بست
با رفتنش خودم رو انداختم روی تخت و ب فکر این بودم ک چرا چیزی از رفتن ب خارج نگفت
=هوففف ولش
جانگ می ویو
بعد رفتن ا/ت منم کارامو انجام دادم و رفتم خونه سوهو ی گوشه نشسته بود با دیدن من با لبخند خیلی دوست داشتنی ب سمتم اومد و بغلم کرد
&خواهری بلاخره اومدی خیلی منتظرت بودم
با للخند بهش نگاه کردم و گفتم
~سوهو چرا تا الان بیدار موندی غذاخوردی؟
&اهوم برای خودم نودل فوری درست کردم
~افرین ولی خطرناک دستات رو نسوزوندی؟
&ن تازه برای توهم درست کردم
~واقعا؟(لبخند بزرگ😁)
&اهوم
~ممنونم داداشی
با سوهو رفتم ب اشپز خانه باورم نمیشد خمیر نشدن یعنی کِی درستشون کرده؟
شروع کردم ب خوردن تموم ک شدن ب سوهو نگاه کردم روی صندلی خوابس برده بود. چقدر این بشر کیوته(تیکه کلام خودم)
سوهو رو برداشتم و گذاشتمش روتختش تا راحت بخوابه خودمم رفتم مسواک زدم و خوابیدم
میدونم بد شد چون همش خواب و ویو و اینجور چیزا بود
خب پارت بعد ۱۰لایک
part ۸
ا/ت ویو
دوباره ی روز خسته کننده دیگه گذشت خب برم لباس عوض کنم. اوففف ولش خستم. رفتم رو تختم و دراز کشیدم و خوابم برد (نمیخواستم بگم ب چیزی فک میکردم و بعد چشمام سیاهی رفت خدایی تکراریع)
تهیونگ ویو
روتخت دراز کشیده بودم و با گوشیم کار میکردم ک صدای در زدن اومد بهش گفتم بیاتو مادرم بود(مادر ادبو😂) گوشیو کنار گذاشتم و نشستم
€پسرم
=بله؟ چیزی شده؟
€ن چیزی نیس خب.....
=هوم؟
€مگه امروز با کت لی نرفتی بیرون
=اره رفتم فقط بعدش ب حرفتون گوش دادم گفته بودین با کت شلوار جذاب ترم
€عاا درسته خب ب هر حال پدرت بهت گفت ک باید هفته دیگه بری آمریکا؟
=ن برای چی؟
€خب اقای جئون و پدرت ی قرار داد با اون شرکت و شرکت پارک بسته ولی خب ب جای پدرت تو باید بری و ب جای اقای جئون هم جونگ کوک
=شما گفتین شرکت پارک؟
€اره چیزی شده
=ن فقط چرا کسی ب من چیزی نگفت
€اون قرار داد رو اقای جئون فرستادن جونگ کوک میدونست چیزی ب تو نگفت؟
=اها اره گفت
€خوبه خب دیگه من میرم
با ی لبخند بلند شد و رفت بیرون و در رو بست
با رفتنش خودم رو انداختم روی تخت و ب فکر این بودم ک چرا چیزی از رفتن ب خارج نگفت
=هوففف ولش
جانگ می ویو
بعد رفتن ا/ت منم کارامو انجام دادم و رفتم خونه سوهو ی گوشه نشسته بود با دیدن من با لبخند خیلی دوست داشتنی ب سمتم اومد و بغلم کرد
&خواهری بلاخره اومدی خیلی منتظرت بودم
با للخند بهش نگاه کردم و گفتم
~سوهو چرا تا الان بیدار موندی غذاخوردی؟
&اهوم برای خودم نودل فوری درست کردم
~افرین ولی خطرناک دستات رو نسوزوندی؟
&ن تازه برای توهم درست کردم
~واقعا؟(لبخند بزرگ😁)
&اهوم
~ممنونم داداشی
با سوهو رفتم ب اشپز خانه باورم نمیشد خمیر نشدن یعنی کِی درستشون کرده؟
شروع کردم ب خوردن تموم ک شدن ب سوهو نگاه کردم روی صندلی خوابس برده بود. چقدر این بشر کیوته(تیکه کلام خودم)
سوهو رو برداشتم و گذاشتمش روتختش تا راحت بخوابه خودمم رفتم مسواک زدم و خوابیدم
میدونم بد شد چون همش خواب و ویو و اینجور چیزا بود
خب پارت بعد ۱۰لایک
۵.۴k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.