نیامدی و مندر مسیرِ نامعلومِ بادسرگردان ماندمبه جرمِ عاشقیشاعر شدمجانِ منشده بودیباور کن عاشقیتاوانِ سنگینی داردو مندر انتظارِ توجان دادنِ خود رابه چشم می بینم.