من فکر میکنم

من فکر میکنم
که قبل از مرگ
کدام کفش را برای اخرین بار
به پا خواهم کرد.
کدوم پیراهن، کدام ساعتم را
به دست خواهم بست که زمان برایم مهم باشد.
من فکر میکنم
که قبل از مرگ
آخرین دوستت دارم را به چه کسی میگویم.
چه کسی خواهد گفت.
و بوسه های آخرم را کجا
به یادگار خواهم گذاشت.
من فکر میکنم که کدام رفیق
زنگ میزند و میگوید:
دلم برایت تنگ شده است.
به مادر،
به مادرم فکر میکنم آخرین باری که جانم صدایم کند
به صبحانه ی آخری که برایم خواهد چید.
گاهی به تمام این ها فکر میکنم
تا خوابم ببرد...
آه راستی...
آخرین خوابم قبل از مرگ، کدام خواهد بود!؟
دیدگاه ها (۹)

ساحل‌های مرجانی رابه تماشا نشسته‌ای کهصخره‌هایی زیبا و سخت د...

جانِ تمام نازهای نکشیده‌ام،به لب می‌رسد ودل می‌گیرد،در گیر و...

باید در انتهایِ یک کوچه یا اصلا خیابانبه ایستمتمامِ بهار را ...

عشق زوال ندارد.فقط یک وقت هایی پیش می آید که آدمیزاد مجبور ا...

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط