پارت ۹
ویو سومی
اینهمه کیوتی توی یه نفر وایییییییییییییی
س " اوهوی کوک خوان نمیخوای پاشیییییییی
کوک " اههههههههه نمیخوام
س" خودت خواستیا
از کنار تختش از رو میز پارچ ابو برداشتم و خالی کردم رو سرش بدبخت مثل جن زده ها پرید هوا
کوک " هوییییی چه مرگته چرا اینطوری.....
کوک ویو
با دیدن صورتش حرفم نصفه موند این بشر چقدر خوشگله اوففففف اوت لباش دیوونم میکنه ( پسرم شرم و حیا کن ^: )
چشمامش مثل آب آبی و زلال بود و لباش مثل سرخی سیب قرمز و موهاش مثل تاریکی شب سیاه
واییییییییییی کوک چته پسر و به خودت مسلط باش فکر کنم عاشق شدم رف
کوک " چته مگه مریضی
که این حرف من همانا و شلیک خنده ها همانا از همون اول یه مکنه بدبخت بودم ( ایوا پسرم ناشکری میکنی )
سومی " پاشو پاشو بدو برو لباساتو عوض کن و زود بیا پایین همه آمادن جز تو مارو نیم ساعت معطل خودت کردی همگی برین پایین ببینم
همه رفتن پایین منم رفتم توی کمدا رو بگردم ببینم چیزی پیدا میکنم
عاااااااا چقدر اینا خفنن چه لباسایی اگه اینارو بپوشم صددرصد دختر کش میشم خخخخ ( شما همون اول دختر کش بودی عشقم 🙂) یه لباس راحتی انتخاب کردم و پوشیدم و رفتم پایین یه خدمتکار اومد جلو و منو تا توی سالن پذیرایی برد ایوا پ دوستای دختره کجان اها فکر کنم اسمش سومی بود حالا هرچی احتمالا رفتم خونه هاشون مهم نیس
بای معذرت خواهی روی صندلی نشستم و باز مثل همیشه باباعه اول اجازه خوردن داد و بعد ما شروع کردیم خوب واسه صبحانه پنکیک و کیک خیس درست کرده بودن و دیگه چیز خاصی نداشت ....
اینهمه کیوتی توی یه نفر وایییییییییییییی
س " اوهوی کوک خوان نمیخوای پاشیییییییی
کوک " اههههههههه نمیخوام
س" خودت خواستیا
از کنار تختش از رو میز پارچ ابو برداشتم و خالی کردم رو سرش بدبخت مثل جن زده ها پرید هوا
کوک " هوییییی چه مرگته چرا اینطوری.....
کوک ویو
با دیدن صورتش حرفم نصفه موند این بشر چقدر خوشگله اوففففف اوت لباش دیوونم میکنه ( پسرم شرم و حیا کن ^: )
چشمامش مثل آب آبی و زلال بود و لباش مثل سرخی سیب قرمز و موهاش مثل تاریکی شب سیاه
واییییییییییی کوک چته پسر و به خودت مسلط باش فکر کنم عاشق شدم رف
کوک " چته مگه مریضی
که این حرف من همانا و شلیک خنده ها همانا از همون اول یه مکنه بدبخت بودم ( ایوا پسرم ناشکری میکنی )
سومی " پاشو پاشو بدو برو لباساتو عوض کن و زود بیا پایین همه آمادن جز تو مارو نیم ساعت معطل خودت کردی همگی برین پایین ببینم
همه رفتن پایین منم رفتم توی کمدا رو بگردم ببینم چیزی پیدا میکنم
عاااااااا چقدر اینا خفنن چه لباسایی اگه اینارو بپوشم صددرصد دختر کش میشم خخخخ ( شما همون اول دختر کش بودی عشقم 🙂) یه لباس راحتی انتخاب کردم و پوشیدم و رفتم پایین یه خدمتکار اومد جلو و منو تا توی سالن پذیرایی برد ایوا پ دوستای دختره کجان اها فکر کنم اسمش سومی بود حالا هرچی احتمالا رفتم خونه هاشون مهم نیس
بای معذرت خواهی روی صندلی نشستم و باز مثل همیشه باباعه اول اجازه خوردن داد و بعد ما شروع کردیم خوب واسه صبحانه پنکیک و کیک خیس درست کرده بودن و دیگه چیز خاصی نداشت ....
۳.۹k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.