Part 24
Part 24
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[چشمام سیاهی رفت دیگه هیچی یادم نمی یاد.فقط صدای هیون رو می شنیدم.]
«ویو جیهوپ»
نمی دونم دارم چیکار میکنم که ا/ت اومد جدامون کنه من چرا هلش دادم الان چیکار کنم!
«ویو هیون»
دست و پامو گم کردم و رفتم پیش ا/ت و فقط داد میزدم.
هیون:ا/ت ا/ت چشماتو باز کن.
جیهوپ:هی داره خون میاد از سرش
هیون:کار تو بود
جیهوپ:برو کنار
هیون:برو گم شو اگه بلایی سر ا/ت بیاد میکشمت.
جیهوپ هیون رو هل داد و ا/ت برداشت سوار ماشین کرد.
و هیونم دنبالمون اومد و رفتیم بیمارستان.
جیهوپ:ببخشید زنم سرش خورده به گلدون.(چه عجب یه بار به ا/ت گف زنم🤣)
پرستار:زود باشید ببریدش اتاق ۱۲۳
(چند ساعت بعد)
«ویو ا/ت»
چشمامو باز کردم دیدم تو بیمارستانیم.
هیون زود اومد بغلم کرد.
هیون:ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: آره خوبم.
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[چشمام سیاهی رفت دیگه هیچی یادم نمی یاد.فقط صدای هیون رو می شنیدم.]
«ویو جیهوپ»
نمی دونم دارم چیکار میکنم که ا/ت اومد جدامون کنه من چرا هلش دادم الان چیکار کنم!
«ویو هیون»
دست و پامو گم کردم و رفتم پیش ا/ت و فقط داد میزدم.
هیون:ا/ت ا/ت چشماتو باز کن.
جیهوپ:هی داره خون میاد از سرش
هیون:کار تو بود
جیهوپ:برو کنار
هیون:برو گم شو اگه بلایی سر ا/ت بیاد میکشمت.
جیهوپ هیون رو هل داد و ا/ت برداشت سوار ماشین کرد.
و هیونم دنبالمون اومد و رفتیم بیمارستان.
جیهوپ:ببخشید زنم سرش خورده به گلدون.(چه عجب یه بار به ا/ت گف زنم🤣)
پرستار:زود باشید ببریدش اتاق ۱۲۳
(چند ساعت بعد)
«ویو ا/ت»
چشمامو باز کردم دیدم تو بیمارستانیم.
هیون زود اومد بغلم کرد.
هیون:ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: آره خوبم.
۲۵.۵k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.