گوریلشب بخیر
گوریل:شب بخیر
من:شب توام بخیر
وارده اتاقم شدم چمدونموگذاشتم روتخت وشروع کردم به انتخاب کردن لباس همیشه ازاین کارمتنفربودم بعدازکلی اعصاب خوردی ساعت نزدیکای دوبودکه بالاخره تموم شدمیخاستم برم روتخت که صدایه دربه گوشم رسیدطرف پنجره رفتم که مامانوبابارودیدم چقددلم براشون تنگ شده بود.
باذوق پریدم توبغل مامان نیوشااونقدرمحکم بغلش کردم که دیگه صداش دراومد
نیوشا:باخنده هایه بلنددخترلهم کردی ومنوازخودش جداکرد
من:واااای خیلی دلم براتون تنگ شده بود
بابا:خوبه حالافقدسه روزبود
من:مزاح میفرماییدیع عمربود
دوباره بلندبلندخندیدن
مامان:عزیزم چراتااین وقت بیداری
من:فردامیخاییم بریم شمال داشتم آماده میشدم
مامان:اهان
من:چیزی میخوریدبیارم
بابا:نه باباجان دستت دردنکنه
مامان:خب این چن روزی که مانبودیم خوش گذشت
من:هی بدک نبود
مامان:خب دیگه بریم بخوابیم هم ماخسته ایم هم توفردامسافری
بایه لبخندبه طرف پله هارفتیم
بایه شب بخیربه اتاقم رفتم وبه ثانیه نکشیدخوابم برد
بایه دادبلندکه اسمموصدامیزدسیخ شده روتخت نشستم
باترس وشوکوعصبانیتو.....وهرچی که به ذهنتون میرسه بهش زل زده بودم
بعدچن ثانیه که به خودم اومدبالشتارویکی یکی به طرفش پرت کردم
من:بادادوصدایه جیغ جیغوم چته عرضی آشغال آمازونی مگه اینجاتویلس سرتوانداختی مثه گاواومدی واق واق میکنی
ژونزززززچه جمله یی سنگینی
گوریل:یه ساعته به هرحالتی که بگی صدات زدم به خرس قطبی گفتی زکی
من:به توچه😫
گوریل:به من همه چه
من:همه چه؟؟؟
گوریل:بیشعورعوضی پاشوجمع کن بریم
من:باعصبانیت دیگه تکرارنشه هاااااا من ازاون زناش نیستمااااا کلتومیکنم
گوریل:بابااین روانیه ورف بیرون ودرومحکم بست
من:هوووووشه
پاشدم وبه طرف حمام رفتم یه دوش سرسری گرفتم حوله اموپوشیدم سشواروبرداشتم تاموهاموخشک کنم که گوریل واردشد
من:درم که بلدنیستی
گوریل:النازودباش دیگه بچهامنتظرمان
من:باشه دیگع صب کن
سشواروزدم به برق که باصدایه گوریل خاموشش کردم
گوریل دستشوبه طرفم درازکرد:بده من بکشم
من:به چه دلیلی
گوریل:دلیلی نداره
من:نمیخوام
گوریل:النا
سشواروبه طرفش گرفتم وشروع کردبه خشک کردن موهام یه جوری شده بودم کله بدنموگرگرفته بود
ماهاموخیلی آروم داش خشک میکردیه لحظه دستش خوردبه گردنم که مورمورشدم اونم برای چن لحظه خشکش زدوبدون حرکتی داش نگام میکرد خم شدویه بوسه به گردنم زدبااین حرکتش انگارآب داغ ریختن روسرم
به سمتش برگشتم که لبامون چفته هم شد
من:شب توام بخیر
وارده اتاقم شدم چمدونموگذاشتم روتخت وشروع کردم به انتخاب کردن لباس همیشه ازاین کارمتنفربودم بعدازکلی اعصاب خوردی ساعت نزدیکای دوبودکه بالاخره تموم شدمیخاستم برم روتخت که صدایه دربه گوشم رسیدطرف پنجره رفتم که مامانوبابارودیدم چقددلم براشون تنگ شده بود.
باذوق پریدم توبغل مامان نیوشااونقدرمحکم بغلش کردم که دیگه صداش دراومد
نیوشا:باخنده هایه بلنددخترلهم کردی ومنوازخودش جداکرد
من:واااای خیلی دلم براتون تنگ شده بود
بابا:خوبه حالافقدسه روزبود
من:مزاح میفرماییدیع عمربود
دوباره بلندبلندخندیدن
مامان:عزیزم چراتااین وقت بیداری
من:فردامیخاییم بریم شمال داشتم آماده میشدم
مامان:اهان
من:چیزی میخوریدبیارم
بابا:نه باباجان دستت دردنکنه
مامان:خب این چن روزی که مانبودیم خوش گذشت
من:هی بدک نبود
مامان:خب دیگه بریم بخوابیم هم ماخسته ایم هم توفردامسافری
بایه لبخندبه طرف پله هارفتیم
بایه شب بخیربه اتاقم رفتم وبه ثانیه نکشیدخوابم برد
بایه دادبلندکه اسمموصدامیزدسیخ شده روتخت نشستم
باترس وشوکوعصبانیتو.....وهرچی که به ذهنتون میرسه بهش زل زده بودم
بعدچن ثانیه که به خودم اومدبالشتارویکی یکی به طرفش پرت کردم
من:بادادوصدایه جیغ جیغوم چته عرضی آشغال آمازونی مگه اینجاتویلس سرتوانداختی مثه گاواومدی واق واق میکنی
ژونزززززچه جمله یی سنگینی
گوریل:یه ساعته به هرحالتی که بگی صدات زدم به خرس قطبی گفتی زکی
من:به توچه😫
گوریل:به من همه چه
من:همه چه؟؟؟
گوریل:بیشعورعوضی پاشوجمع کن بریم
من:باعصبانیت دیگه تکرارنشه هاااااا من ازاون زناش نیستمااااا کلتومیکنم
گوریل:بابااین روانیه ورف بیرون ودرومحکم بست
من:هوووووشه
پاشدم وبه طرف حمام رفتم یه دوش سرسری گرفتم حوله اموپوشیدم سشواروبرداشتم تاموهاموخشک کنم که گوریل واردشد
من:درم که بلدنیستی
گوریل:النازودباش دیگه بچهامنتظرمان
من:باشه دیگع صب کن
سشواروزدم به برق که باصدایه گوریل خاموشش کردم
گوریل دستشوبه طرفم درازکرد:بده من بکشم
من:به چه دلیلی
گوریل:دلیلی نداره
من:نمیخوام
گوریل:النا
سشواروبه طرفش گرفتم وشروع کردبه خشک کردن موهام یه جوری شده بودم کله بدنموگرگرفته بود
ماهاموخیلی آروم داش خشک میکردیه لحظه دستش خوردبه گردنم که مورمورشدم اونم برای چن لحظه خشکش زدوبدون حرکتی داش نگام میکرد خم شدویه بوسه به گردنم زدبااین حرکتش انگارآب داغ ریختن روسرم
به سمتش برگشتم که لبامون چفته هم شد
- ۱.۱k
- ۱۳ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط