چراغ ها را خاموش کردم

چراغ ها را خاموش کردم...
زنگ زدم ویک راست رفتم سر اصل مطلب
وبا صدای بلند ،گفتم که دوستت دارم.بعد قطع کردم وچراغ ها را روشن کردم، چای دم کردم وبه اینکه در تاریکی چقدر راحت می شود، اعتراف کرد.فکر کردم
چراِغ ها را خاموش کن وبمن زنگ بزن
" مهدی صادقی"
دیدگاه ها (۲۳)

یه دوست داشتم هر موقع حالشو میپرسیدم حالش که بد بود میگفت: ش...

🍃عادت بدی داشت!!!تا تقی به توقی می خورد می گفت کاری نکن تنها...

کاش به جای بلاک کردن یه قرار بزارین برای خدا حافظی،خدارو چه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط