چراغ ها را خاموش کردم...
چراغ ها را خاموش کردم...
زنگ زدم ویک راست رفتم سر اصل مطلب
وبا صدای بلند ،گفتم که دوستت دارم.بعد قطع کردم وچراغ ها را روشن کردم، چای دم کردم وبه اینکه در تاریکی چقدر راحت می شود، اعتراف کرد.فکر کردم
چراِغ ها را خاموش کن وبمن زنگ بزن
" مهدی صادقی"
زنگ زدم ویک راست رفتم سر اصل مطلب
وبا صدای بلند ،گفتم که دوستت دارم.بعد قطع کردم وچراغ ها را روشن کردم، چای دم کردم وبه اینکه در تاریکی چقدر راحت می شود، اعتراف کرد.فکر کردم
چراِغ ها را خاموش کن وبمن زنگ بزن
" مهدی صادقی"
۱۴.۲k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰