پارت۶
پارت۶
داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.
فردا قراره اولین روز کاریم باشه خب یه جورایی اولین روز بازیگریم باشه😉.
راستش یکم استرس دارم خب فردا قراره یکی از نقش هارو انتخاب کنم و اصلا دوس ندارم نقش اصلی فیلم باشم چون فیلمی که قراره توش بازی کنم فیلم عاشقانس و بنده اصلا فیلم رومانتیک رو دوس نداره😂.
«فردا»
خب دارم حاضر میشم برا اولین روز کاریم😁.
و من دارم از استرس می میرم🙀.
ای خدا چرا فکرهای منفی به سرم میزنه😐😂!!!!!!
لباسامو پوشیدم و سوار ماشین شدم و راه افتادم تا اینکه رسیدم.
عه اون آقای تهیونگه ایشون اینجا چیکار میکنن🤨!؟
آره خودشونه آخه اینجا چیکار میکنه؟!
از ماشین پیاده شدم و بهشون سلام کردم فک کنم تعجب کرده بودن سمتم اومدن و دستشون رو دراز کردن و سلام کردن 🫲.
خب منم خجالت کشیدم و بهشون دست دادم.
پارت ۷ رو اصلا از دست ندین چون خیلییییی خفنه 😎🫂.
حمایت یادتون نره🥰ممنون🙏😻
لایکم یادت نره👇😅
........................ 💌 ....................
داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.
فردا قراره اولین روز کاریم باشه خب یه جورایی اولین روز بازیگریم باشه😉.
راستش یکم استرس دارم خب فردا قراره یکی از نقش هارو انتخاب کنم و اصلا دوس ندارم نقش اصلی فیلم باشم چون فیلمی که قراره توش بازی کنم فیلم عاشقانس و بنده اصلا فیلم رومانتیک رو دوس نداره😂.
«فردا»
خب دارم حاضر میشم برا اولین روز کاریم😁.
و من دارم از استرس می میرم🙀.
ای خدا چرا فکرهای منفی به سرم میزنه😐😂!!!!!!
لباسامو پوشیدم و سوار ماشین شدم و راه افتادم تا اینکه رسیدم.
عه اون آقای تهیونگه ایشون اینجا چیکار میکنن🤨!؟
آره خودشونه آخه اینجا چیکار میکنه؟!
از ماشین پیاده شدم و بهشون سلام کردم فک کنم تعجب کرده بودن سمتم اومدن و دستشون رو دراز کردن و سلام کردن 🫲.
خب منم خجالت کشیدم و بهشون دست دادم.
پارت ۷ رو اصلا از دست ندین چون خیلییییی خفنه 😎🫂.
حمایت یادتون نره🥰ممنون🙏😻
لایکم یادت نره👇😅
........................ 💌 ....................
۱۹.۴k
۲۴ آذر ۱۴۰۱