پارت۵
پارت۵
داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.
از اینجا موندیم (تهیونگ:شمارتون رو میدین؟!)
چی شمارمو می خواد چیکار بهش گفتم:ش...شماره برا چی می خواین گفتم که اشکالی نداره،خودم حلش میکنم.😐
تهیونگ:نه فک کنم شما اشتباه برداش کردین منظورم این بود شمارتون رو بدین پول خرجی که به ماشین تون زدم رو پرداخت کنم.😉
اسما گوشیم رو از کیفم برداشت در حالی که من در شوک بودم و شمارمو بهش داد.
ا/ت:ببخشید اسمتون چیه؟
تهیونگ:اها یادم رفته بود من تهیونگم و شما..؟
ا/ت:منم «ا/ت» هستم.
تهیونگ: خوشبختم. ا/ت:منم همینطور
تهیونگ: خب من دیگه برم مزاحم نشم و حتما بهتون زنگ میزنم پس فعلا.
خب تهیونگ خداحافظی کرد و رفت.
منم مستقیم رفتم خونه.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
پارت۶ خیلی جذابه،عالیه اصلا از دستش ندید اگه از داستانم خوشت اومده پسس فالو کن تا بتونی این داستان شیرین منو بخونی😎🫂✨🤍😉
داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.
از اینجا موندیم (تهیونگ:شمارتون رو میدین؟!)
چی شمارمو می خواد چیکار بهش گفتم:ش...شماره برا چی می خواین گفتم که اشکالی نداره،خودم حلش میکنم.😐
تهیونگ:نه فک کنم شما اشتباه برداش کردین منظورم این بود شمارتون رو بدین پول خرجی که به ماشین تون زدم رو پرداخت کنم.😉
اسما گوشیم رو از کیفم برداشت در حالی که من در شوک بودم و شمارمو بهش داد.
ا/ت:ببخشید اسمتون چیه؟
تهیونگ:اها یادم رفته بود من تهیونگم و شما..؟
ا/ت:منم «ا/ت» هستم.
تهیونگ: خوشبختم. ا/ت:منم همینطور
تهیونگ: خب من دیگه برم مزاحم نشم و حتما بهتون زنگ میزنم پس فعلا.
خب تهیونگ خداحافظی کرد و رفت.
منم مستقیم رفتم خونه.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
پارت۶ خیلی جذابه،عالیه اصلا از دستش ندید اگه از داستانم خوشت اومده پسس فالو کن تا بتونی این داستان شیرین منو بخونی😎🫂✨🤍😉
۱۹.۸k
۲۲ آذر ۱۴۰۱