پارت ۱۸ عشق در نفرت
من :ولی یچیز کم داره
ا/ت:چی
رفتم جلو از پشتم جعبرو اوردم جلو بازش کردم
ا/ت:جیغغغغغ اخجون تاج
من:😂
تاجو برداشتمو گذاشتم رو سرش
من:اهان حالا کامل شد
ا/ت:ملشیییی عجقم
من:نمیریم؟
ا/ت:چلا بریم
رفتیم پایین
۱ساعت بعد
بعد یه ساعت رقص و دیوونه بازی به خدمتکارا گفتم برن کیکو بیارن
ساشا: کوکییی بیا ببینم میخواست بغلم کنه که ا/ت صرفه مصنوعی کردو بهم اخم کرد منم منظورشو فهمیدمو خندیدم
از دید ساشا
اه دختره ی هرزه واسه من ادای حسود بودنو درمیاره دختره عنتر
از دید ا/ت
بعد یه ربع کیکو اوردن
همه :توللللدت ممممممبارک تولللدتتتتتت ممممباااااارکککک
من:مرسی از همتون تشکر میکنم زحمت کشیدین
کوک:از من تشکر نمیکنی
من:تشکر تو که جای خودشو داره
رفتم جلو لبشو بوسیدم
که یهو
من:جیغغغغغغغ ک..کوکککککک
از پشت زیر قلب کوک گولوله خورده بود
افتاد روم همه جاش خونی بود
من:ک..وکوک هق چشماتو باز کن ببین ح...حتی هدیه تولدمو هم ندادی چ..چرااااا تروخدا ترکم نکن 😭😭😭
اونقدر جیغ زدم از حال رفتم
وقتی چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم مامان کوک بالا سرم داشت گریه میکردو همش اسم کوک و صدا میزد
از جام پاشدم
مامان کوک:ا..ا/ت چرا پاشدی
من:ک..کوک کجاس من میرم پیشش قراره هدیمو ازش بگیرم هق 😭
سرمو از دستم کشیدم رفتم بیرون از اتاق
همه جای بیمارستانو دنبالش گشتم
من:مامان بهم بگو کوک کجاستتتتت(باداد)
مامان کوک:دخترم اروم باش بیا....
من:بهم بگین کوک کجاستتت هق 😭😭😭
افتادم رو زانو هم وحشتناک گریه میکردم
من:ت هق تورو هق خدا بهم هق بگین هق کوک کجاستتت هق 😭
مامان کوک:باشه عزیزم هق بیا بریم هق
بلندم کرد برد جلو ی یه در که روش نوشته بود (اتاق عمل)
نشستم رو زمینو زانو هامو بغل کردم
که مین هو بدو بدو اومد طرفم
مین هو:عشقم
لبشو گذاشت رو لبمو محکمو عمیق میبوسید منم اونقدر گریه کرده بودم نا نداشتم از خودم جداش کنم
بعد چند ثانیه ازم جداشد که دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
دکتر:خون به خون احتیاج دارین
من:م..من هق میتونم بدم 😢
دکتر:اول برو ازمایش بده زود(نفس نفس زنان)
پرستار این خانم و راهنمایی کن
با پرستار رفتمو ازمایش دادمخونم بهش میخورد خونمو گرفتن
بعد ۲ ساعت از اتاق عمل اوردنش بیرون
من:کوک کوک بیدار شو هق خواهش میکنم 😭
مامان کوک:دکتر هق حالش چطوره
دکتر:حالش خوبه خدا میدونه اگه خانم ا/ت خون نمی دادن چه اتفاقی میوفتاد ولی یه مشکلی هست....
مامان کوک:چ چه مشکل
دکتر :گلوله به یکی از رگ های قلبش اسیب زده و این باعث شده ایشون برن تو کما
اینم پارت بعد امید وارم خوشتون اومده باشه❤💋😘😍
#لایک_وکامنت_یادتون_نره
#پستامو_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
ا/ت:چی
رفتم جلو از پشتم جعبرو اوردم جلو بازش کردم
ا/ت:جیغغغغغ اخجون تاج
من:😂
تاجو برداشتمو گذاشتم رو سرش
من:اهان حالا کامل شد
ا/ت:ملشیییی عجقم
من:نمیریم؟
ا/ت:چلا بریم
رفتیم پایین
۱ساعت بعد
بعد یه ساعت رقص و دیوونه بازی به خدمتکارا گفتم برن کیکو بیارن
ساشا: کوکییی بیا ببینم میخواست بغلم کنه که ا/ت صرفه مصنوعی کردو بهم اخم کرد منم منظورشو فهمیدمو خندیدم
از دید ساشا
اه دختره ی هرزه واسه من ادای حسود بودنو درمیاره دختره عنتر
از دید ا/ت
بعد یه ربع کیکو اوردن
همه :توللللدت ممممممبارک تولللدتتتتتت ممممباااااارکککک
من:مرسی از همتون تشکر میکنم زحمت کشیدین
کوک:از من تشکر نمیکنی
من:تشکر تو که جای خودشو داره
رفتم جلو لبشو بوسیدم
که یهو
من:جیغغغغغغغ ک..کوکککککک
از پشت زیر قلب کوک گولوله خورده بود
افتاد روم همه جاش خونی بود
من:ک..وکوک هق چشماتو باز کن ببین ح...حتی هدیه تولدمو هم ندادی چ..چرااااا تروخدا ترکم نکن 😭😭😭
اونقدر جیغ زدم از حال رفتم
وقتی چشمامو باز کردم تو بیمارستان بودم مامان کوک بالا سرم داشت گریه میکردو همش اسم کوک و صدا میزد
از جام پاشدم
مامان کوک:ا..ا/ت چرا پاشدی
من:ک..کوک کجاس من میرم پیشش قراره هدیمو ازش بگیرم هق 😭
سرمو از دستم کشیدم رفتم بیرون از اتاق
همه جای بیمارستانو دنبالش گشتم
من:مامان بهم بگو کوک کجاستتتتت(باداد)
مامان کوک:دخترم اروم باش بیا....
من:بهم بگین کوک کجاستتت هق 😭😭😭
افتادم رو زانو هم وحشتناک گریه میکردم
من:ت هق تورو هق خدا بهم هق بگین هق کوک کجاستتت هق 😭
مامان کوک:باشه عزیزم هق بیا بریم هق
بلندم کرد برد جلو ی یه در که روش نوشته بود (اتاق عمل)
نشستم رو زمینو زانو هامو بغل کردم
که مین هو بدو بدو اومد طرفم
مین هو:عشقم
لبشو گذاشت رو لبمو محکمو عمیق میبوسید منم اونقدر گریه کرده بودم نا نداشتم از خودم جداش کنم
بعد چند ثانیه ازم جداشد که دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
دکتر:خون به خون احتیاج دارین
من:م..من هق میتونم بدم 😢
دکتر:اول برو ازمایش بده زود(نفس نفس زنان)
پرستار این خانم و راهنمایی کن
با پرستار رفتمو ازمایش دادمخونم بهش میخورد خونمو گرفتن
بعد ۲ ساعت از اتاق عمل اوردنش بیرون
من:کوک کوک بیدار شو هق خواهش میکنم 😭
مامان کوک:دکتر هق حالش چطوره
دکتر:حالش خوبه خدا میدونه اگه خانم ا/ت خون نمی دادن چه اتفاقی میوفتاد ولی یه مشکلی هست....
مامان کوک:چ چه مشکل
دکتر :گلوله به یکی از رگ های قلبش اسیب زده و این باعث شده ایشون برن تو کما
اینم پارت بعد امید وارم خوشتون اومده باشه❤💋😘😍
#لایک_وکامنت_یادتون_نره
#پستامو_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۶۱.۴k
۱۱ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.