ک حرفهایی می ماند بیخ گلوی آدم

ک حرفهایی می ماند بیخ گلوی آدم
می ماند و فریاد هم نمی شود
می ماند و بغض هم نمی شود
بغض یواشکی حتی
بغض آخرِ شب توی رختخواب که اشک شود آرام
می ماند بیخ گلوی آدم، هیچ چیزی نمی شود اصلا
می ماند و یک خنده هایی را، یک لذتهایی را کمرنگ می کند
می ماند و سایه می اندازد روی هر چه بعد از این…
دیدگاه ها (۳)

کاش دردآنقدر کوچک میشدکه پشت میز یک کافه ، می نشستچای می خور...

حســــﺎﺏ ﻭ ﮐـــﺘﺎﺏ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺭﻭ ﮐـــﻪ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺯﺩﻡﺍﺯ ﻓﺮﻣــــﻮﻝ ﻋ...

چقدر خنده دار استشناسنامه ام را می گویمامروز نگاهش میکردم، ص...

سخت است درک کردن کسی که غــم هایـــــش را خودش میــــداند و ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط