سادهدلانه گمان میکردم

ساده‌دلانه گمان می‌کردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد
در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم
عطرِ تو را با خود داشت
و تمام روزنامه‌های جهان
عکس تو را چاپ کرده بودند
به تماشای هر نمایشی رفتم
تو را در صندلی کنار خود دیدم
هر عطری که خریدم،
تو مالک آن شدی
پس کی؟
بگو کی از حضور تو رها می‌شوم
مسافر همیشه همسفر من؟

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۱)

گفتی که به یک بوسه دو صَد دل بستانیای جان به فدای تو و این گ...

دوستت دارمو نگرانم روزی بگذردکه تو تن زندگی‌ام را نلرزانیو د...

دل پیشِ تو ودیده به جای دگرَستمتا خصم نداندکه تو را می نگرَس...

هیس! گوش کنصدای نفس های اردیبهشت می آیدفروردین نغمه سرمستی چ...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط