یو
ܠߊیܭ؟ܭߊܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊܠو؟
☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
استاد سرد اما جذاب
پارت :53
ا.ت : هیی هانا چرا گریه میکنی دختر مگه این گریه داره؟
هانا : ا.ت ..... هق ا.ت هققق اشک .. اشک شووقه هققق
ا.ت : الهی خودم پیش مرگت شم پس گریه کن
که با مشت کم جونش به پشتم ضربه زد
هانا :دختر زبونتو گاز بگیر این چه حرفیه
که گوشیش زنگ خورد انگار تهیونگ بود
هانا : ا.ت چیزه ته داره صدام میزنه من رفتم
راستی ممنون و ذوق زده از اتاق زد بیرون
به یونگ زنگ زدم ببینم هنوز تو شرکته یا نه
که گفت اره هنوز تو شرکته خدا رو شکر
ا.ت : اوپا همین الان گم میشی به این ادرسی که میفرستم
یونگ : خواهر مهربان من، من مثل تو علاف
نیستم که من کار دارم اومدم این شرکت
با جیغ جیغ از پشت تلفن بهش توپیدم
ا.ت : ببین علف بچه یابو یا همین الان میای
اتاقم یا یه خبر مهم که در مورد هانا هستش
☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
استاد سرد اما جذاب
پارت :53
ا.ت : هیی هانا چرا گریه میکنی دختر مگه این گریه داره؟
هانا : ا.ت ..... هق ا.ت هققق اشک .. اشک شووقه هققق
ا.ت : الهی خودم پیش مرگت شم پس گریه کن
که با مشت کم جونش به پشتم ضربه زد
هانا :دختر زبونتو گاز بگیر این چه حرفیه
که گوشیش زنگ خورد انگار تهیونگ بود
هانا : ا.ت چیزه ته داره صدام میزنه من رفتم
راستی ممنون و ذوق زده از اتاق زد بیرون
به یونگ زنگ زدم ببینم هنوز تو شرکته یا نه
که گفت اره هنوز تو شرکته خدا رو شکر
ا.ت : اوپا همین الان گم میشی به این ادرسی که میفرستم
یونگ : خواهر مهربان من، من مثل تو علاف
نیستم که من کار دارم اومدم این شرکت
با جیغ جیغ از پشت تلفن بهش توپیدم
ا.ت : ببین علف بچه یابو یا همین الان میای
اتاقم یا یه خبر مهم که در مورد هانا هستش
- ۸.۱k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط