دیگر منتظر کسی نیستمهر که آمدستاره از رویاهایم دزدیدهر که آمدسفیدی از کبوترانم چیدهر که آمدلبخند از لبهایم بریدمنتظر کسی نیستماز سر خستگیدر این ایستگاه نشستهام!رسول یونان