part
part 242
ری. جسیکا: واااات
سوزومه: هی خودم میخواستم بگما
جنیور: ببخشیید
جسیکا: واقعا میگید؟
سوزومه: اوم
ری: کی فهمیدین؟
سوزومه: همین الان
جسیکا: بخواطر همین دیر کردین
سوزومه: اوم
جنیور دستاش رو روی شونم گذاشتو باشوخی گفت
جنیور: ولی مامان کوچولو هنوز اماده نیست
سوزومه: جنیور
جنیور: من دیگه خفه میشم
جسیکا زد زیر خنده
جسیکا: ری ببین تنها نیستی یکی مثل خودت (منظورش زنزلیل) اینجا نشسته
ری: هعی
جنیور: محاکمه شروع شد
هر چهارتامون به جلو نگاه کردیم لیلی از در سمت چپ وار شدو تو جایگاه وایستاد برگشتو بعد کمی گشتن مارو پیدا کردو لبخندی بهمون زد در سمت راست باز شد به طرفش نگاه کردم بادیدن اون شخص انگار اب یخ ریخته بودن روم تو جام میخکوپ شدم جنیور بهم نگاه کرد و بانگرانی گفت
جنیور: عزیزم حالت خوبه چیشده اون کیه
ری و جسیکا هم حواسشونو دادن به من ری خط نگاهمو گرفتو رسی. به شخص مورد نظر دوباره بهم نگاه کرد
ری: رابرته مگه نه؟
جسیکا. جنیور: رابرت؟
جنیور: رابرت کیه
سوزومه: اون کسیه که اون شب باعث خودکشیم شده بود اون کسیه که بخواطر بدنم بخواطر پولم باهم بودو میخواست اونارو ازم بدزدع اون شب شنیدم اینارو گفت (با شک و وحشت)
دستای جنیور مشت شد یه نگاه به صورتش کردم خشم وحشتناکی روصورتش بود. خییلی از این ورژن جنیور میترسیدم ولی فقط چند بار این ورژنشو دیدم تو این مواقع انگار یه کس دیگست
یدفعه جنیور خواست از جاش بلند شه که جلوشو گرفتم
سوزومه: جنیور جنیور ولش کن اروم باش. اروم خودتو کنترل کن خواهش میکنم
جنیور: چرا این همه مدت بهم نگفتی چرا (داد)
همه به طرفمون برگشتن ولی برام مهم نبود فقط میخواستم جلوی جنیور رو بگیرم چون مطمئن بودم اونو همینجا میکشت
سوزومه: از این ریکشنت میترسیدم نمیخواستم دتو دردسر بیفتی
جنیور: ولم کن
قاضی: لطفا نظم دادگاه رو رعایت کنید
جنیور نگاهشو داد به قاضی که قاضی خفه شد
سوزومه: خواهش میکنم اروم باش بخواطر بچمون خواهش میکنم
ری. جسیکا: واااات
سوزومه: هی خودم میخواستم بگما
جنیور: ببخشیید
جسیکا: واقعا میگید؟
سوزومه: اوم
ری: کی فهمیدین؟
سوزومه: همین الان
جسیکا: بخواطر همین دیر کردین
سوزومه: اوم
جنیور دستاش رو روی شونم گذاشتو باشوخی گفت
جنیور: ولی مامان کوچولو هنوز اماده نیست
سوزومه: جنیور
جنیور: من دیگه خفه میشم
جسیکا زد زیر خنده
جسیکا: ری ببین تنها نیستی یکی مثل خودت (منظورش زنزلیل) اینجا نشسته
ری: هعی
جنیور: محاکمه شروع شد
هر چهارتامون به جلو نگاه کردیم لیلی از در سمت چپ وار شدو تو جایگاه وایستاد برگشتو بعد کمی گشتن مارو پیدا کردو لبخندی بهمون زد در سمت راست باز شد به طرفش نگاه کردم بادیدن اون شخص انگار اب یخ ریخته بودن روم تو جام میخکوپ شدم جنیور بهم نگاه کرد و بانگرانی گفت
جنیور: عزیزم حالت خوبه چیشده اون کیه
ری و جسیکا هم حواسشونو دادن به من ری خط نگاهمو گرفتو رسی. به شخص مورد نظر دوباره بهم نگاه کرد
ری: رابرته مگه نه؟
جسیکا. جنیور: رابرت؟
جنیور: رابرت کیه
سوزومه: اون کسیه که اون شب باعث خودکشیم شده بود اون کسیه که بخواطر بدنم بخواطر پولم باهم بودو میخواست اونارو ازم بدزدع اون شب شنیدم اینارو گفت (با شک و وحشت)
دستای جنیور مشت شد یه نگاه به صورتش کردم خشم وحشتناکی روصورتش بود. خییلی از این ورژن جنیور میترسیدم ولی فقط چند بار این ورژنشو دیدم تو این مواقع انگار یه کس دیگست
یدفعه جنیور خواست از جاش بلند شه که جلوشو گرفتم
سوزومه: جنیور جنیور ولش کن اروم باش. اروم خودتو کنترل کن خواهش میکنم
جنیور: چرا این همه مدت بهم نگفتی چرا (داد)
همه به طرفمون برگشتن ولی برام مهم نبود فقط میخواستم جلوی جنیور رو بگیرم چون مطمئن بودم اونو همینجا میکشت
سوزومه: از این ریکشنت میترسیدم نمیخواستم دتو دردسر بیفتی
جنیور: ولم کن
قاضی: لطفا نظم دادگاه رو رعایت کنید
جنیور نگاهشو داد به قاضی که قاضی خفه شد
سوزومه: خواهش میکنم اروم باش بخواطر بچمون خواهش میکنم
- ۴.۳k
- ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط