عکاس خودم
#عکاس_خودم
و دلتنگی از همانجا شروع می شود..
از همانجا که هی منتظر ماندیم و حرف نزدیم
که دست روی دست گذاشتیم و صبر کردیم
که دلمان میخواست اینقدر منتظر بمانیم تا یک وقت غرورمان له نشود
که کاسه صبرمان لبریز شد و کلمه ای بر زبان نیاوردیم
که قلبمان بارها شکست و به روی خودمان نیاوردیم
ولی تا کی میخواهیم بلا تکلیف بمانیم؟
تا کی بدهکار احساسمان باشیم؟
تا کی هی بغض کنیم و لبخند بر لب بیاوریم؟
تا کی ادم شاد بیرون و ادم گوشه گیر درونمان باشیم؟
تا کی برای دلتنگی هایمان از دل مهلت بگیریم؟
تا کی یواشکی دوست داشته باشیم و در ظاهر بی تفاوت باشیم؟
تا کی احساسات عمیقمان را برای خودمان نگه داریم؛حرف های مهربانانه و محبت آمیز را چون گنجینه ای دفن شده حفظ کنیم؛و انگشت هایمان در حسرت زنگ های هرگز نزده شده و پیام های نفرستاده شده بسوزد؟
مگر ما ادم ها چقدر وقت داریم که منتظر بمانیم؟
مگر عمر ادم چقدر طول میکشد که کل آن به حسرت بگذرد؟
مگر چند نفر در زندگی ادم پیدا می شوند
ک عمیق دوستشان بداری؟
که هی نگاهشان کنی و دلت غنچ برود از داشتنشان؟
مگر چند نفر ادم واقعی در بیهودگی های زندگی ادم پیدا میشوند؟
مگر گفتن کلمات هرگز بر زبان نیامده چقدر سخت است؟
مگر غرور چقدر زورش از محبت بیشتر است؟
.
.
احساست را بگو و بعد خودت را سرزنش نکن ازینکه غرورت شکسته
ناراحتی و گلایه هایت را بکن تا به روح خودت بدهکار نباشی
و دوست داشتنت را به کسانی که دوستشان داری ابراز کن ؛قبل ازینکه دیر شود
و نگران نباش که دوست داشته نشوی و به تو بی توجهی شود چون اثر محبت اینقدر زیبا و عمیق است که مطمئنا روزی به تو بر میگردد
توقعاتت را کم کن و بیشتر مهر بورز ؛این چیزیست که گذر زمان به من آموخت
و هرگز از محبت های خودت پشیمان نشو زیرا قلب تو با دوست داشتن و مهربان بودن زیباترین قلب جهان است... #فرزانه_نوشت
و دلتنگی از همانجا شروع می شود..
از همانجا که هی منتظر ماندیم و حرف نزدیم
که دست روی دست گذاشتیم و صبر کردیم
که دلمان میخواست اینقدر منتظر بمانیم تا یک وقت غرورمان له نشود
که کاسه صبرمان لبریز شد و کلمه ای بر زبان نیاوردیم
که قلبمان بارها شکست و به روی خودمان نیاوردیم
ولی تا کی میخواهیم بلا تکلیف بمانیم؟
تا کی بدهکار احساسمان باشیم؟
تا کی هی بغض کنیم و لبخند بر لب بیاوریم؟
تا کی ادم شاد بیرون و ادم گوشه گیر درونمان باشیم؟
تا کی برای دلتنگی هایمان از دل مهلت بگیریم؟
تا کی یواشکی دوست داشته باشیم و در ظاهر بی تفاوت باشیم؟
تا کی احساسات عمیقمان را برای خودمان نگه داریم؛حرف های مهربانانه و محبت آمیز را چون گنجینه ای دفن شده حفظ کنیم؛و انگشت هایمان در حسرت زنگ های هرگز نزده شده و پیام های نفرستاده شده بسوزد؟
مگر ما ادم ها چقدر وقت داریم که منتظر بمانیم؟
مگر عمر ادم چقدر طول میکشد که کل آن به حسرت بگذرد؟
مگر چند نفر در زندگی ادم پیدا می شوند
ک عمیق دوستشان بداری؟
که هی نگاهشان کنی و دلت غنچ برود از داشتنشان؟
مگر چند نفر ادم واقعی در بیهودگی های زندگی ادم پیدا میشوند؟
مگر گفتن کلمات هرگز بر زبان نیامده چقدر سخت است؟
مگر غرور چقدر زورش از محبت بیشتر است؟
.
.
احساست را بگو و بعد خودت را سرزنش نکن ازینکه غرورت شکسته
ناراحتی و گلایه هایت را بکن تا به روح خودت بدهکار نباشی
و دوست داشتنت را به کسانی که دوستشان داری ابراز کن ؛قبل ازینکه دیر شود
و نگران نباش که دوست داشته نشوی و به تو بی توجهی شود چون اثر محبت اینقدر زیبا و عمیق است که مطمئنا روزی به تو بر میگردد
توقعاتت را کم کن و بیشتر مهر بورز ؛این چیزیست که گذر زمان به من آموخت
و هرگز از محبت های خودت پشیمان نشو زیرا قلب تو با دوست داشتن و مهربان بودن زیباترین قلب جهان است... #فرزانه_نوشت
۴۴.۸k
۱۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.