Part

Part34


ات ویو
تو ماشین بودیم اصلا حوصله نداشتم یکدفعه دیدم دست کوک رو پاه..امه همیشه عادتش بود تو ماشین با پا.ه..ام بازی می‌کرد منم از عادتش خوشم میومد رفتیم موزه خیلی موزه خوبی بود بعد ش رفتیم شهر بازی چون اصلا حوصله نداشتم فقط رفتم چرخ و فلک


کوک ویو
ات اصلا حوصله نداشتم اصلا مثل قبل برای شهربازی خوشحال نبود فقط. رفت چرخ و فلک رفتیم تو ماشین ته زنگ زد
ته: شلام
کوک:سلام
ته:با بچه ها میخوایم بریم خرید شما میاین

یه نگاه به ات کردم دیدم اصلا حس نداره گفتم
کوک:نه حال ات یکم بد شده میریم خونه
ته:اوکی
بای
کوک:بای
ات چون حوصله نداری گفتم حالت بد شده نمی‌آیم

ات:اوکی ممنون

رفتیم خونه ات خوابید منم فیلم دیدم صحنه دار بود یا خدااااااا الان فقط با یک لم...س بدبخت میشم یکدفعه دیدن ات اومد چشماش بسته بود ولی خواب نبود اومد رو کاناپه قشنگ بغل من خوابید چیزی که نمیخواستم شد یخواط همین گفتم برم حموم داشتم میرفتم که ات دستمو گرفت

ات:نرو(خوابالو)
کوک:میخوام برم حموم الان میام(خمار)
ات:باشه (خمیازه )

رفتم حموم اخیشششش بعد رفتم بغل ات دوباره خوابیدم



ته ویو
خیلی نگران ات بودم رفتیم خونه در زدیم اما کسی جواب نداد درو باز کردیم دیدیم پدر و دختر تو بغل هم خوابیدن

ته:اخییییییی

آرین ویو
رفتیم تو دیدم ات و اون ..... (بگو بگو داشتی میگفتی بگو تا از فیک کلا حذفت کنم🤣)هوففففففف خدااااا دیگه نمیتونم نمیکشم شاید از کوک متنفر بشم دیگه

(تابع قوانین ویسگون )
(تابع قوانین جمهوری اسلامی )
(جانم فدای رهبر )
دیدگاه ها (۲)

Part 35 کوک ویو از خواب بیدار شدم دیدم ات مثل موش تو بغلمه ا...

Part36ات:جیغغععععععع(ذوق)کوک:بسه دیکه ات :باشهههه جیغععععععر...

Part33پرش زمانی به فردا صبح....................................

Part32ات ویوکوک:ببین هنوز رد اشکات رو چشا و صورت خوشگلته مون...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط