Part

Part32


ات ویو


کوک:ببین هنوز رد اشکات رو چشا و صورت خوشگلته مونده

اومد روم خی...مه زد و رد اشکامو بوسید

کوک: الان کاملا حالت خوبه یا نریم
ات:نه خوبم بریم
کوک:اها راستی بیبی من قراره یک هفته سخت در انتظارش باشه بخواط همین ببین چیا خریدم

چشمام برق زد

ات:وایییییییییییییی ممنونم ممنونم ممنونم ممنونم
کوک:این لباسه با آریانا سته

پریدم بغلش


ات:ممنونممممممممممممم(داد)
کوک:خب دیگه همین لباسرو بپوش با آریانا ست شین
ات:اوک

لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون کوک هم حاضر شد و اومد بیرون همه حاضر بودیم رفتیم بیرون کلی خوشگذرونیم شب هم رفتیم پارک بعد از کلی گشت و گزار رفتین خونه و خوابیدیم


پرش زمانی به فردا صبح......................................................................
دیدگاه ها (۰)

Part33پرش زمانی به فردا صبح....................................

Part34ات ویو تو ماشین بودیم اصلا حوصله نداشتم یکدفعه دیدم دس...

Part31کوک ویو ته :ات کجاستکوک:اعم اعم اعم خوابه ته:چرا به من...

Part30کوک ویوکوک:میخوای شکمتو پاساژ بدم ات:هققققققق نمیدونم ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

اسم رمان : jk ✨ ویو ی اتات: چییییی!!!!!! لارا : چ. چ. چی چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط