پارت دوم فیک جونگکوک
پارت دوم فیک جونگکوک
از اونجایی که بیست دقیقه وقت استراحت داشتم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون با دوستم بحرفم، بیست دقیقه تموم شد و رفتم تو کلاس و تو جام نشستم که دو دیقه بعدش آقای جئون با دار و دستش وارد کلاس شدن بهش زل زده بودم واقعا هیکل و صورت خوبی داره که
جونگکوک: چیه آدم ندیدی؟
ات: جوابشو ندادم
اومد کنارم نشست
یه سوالی ذهنمو درگیر کرده بود که استاد بهش خیلی احترام میزاره پس ازش پرسیدم، ببخشید آقای جئون چرا استادا انقد بهتون احترام میزارن؟
که پوزخند زد میخواست دهنشو وا کنه که دوستش گف این دختره رو باش، فک کردی کی هستی که با جونگکوک حرف میزنی
جونگکوک: شوگا بس کن
بگذریم کلاس آخرمم تموم شد با یه دختر دوست شدم ازش پرسیدم که چرا همه ازش میترسن و بهش احترام میزارن؟
سارنا: والا من خودم مطمئن نیستم ولی همه میگن اون و دوستاش مافیا هستن و رئیس گروهم جونگکوکه و خیلی پولدارن
تا اینا رو شنیدم خیلی ترسیدم
روز بعد:
امروز تصمیم گرفتم پیش سارینا بشینم پنج دیقه بود که نشسته بودم جونگکوک البته همه میگن آقای جئون اومد و گف مگه من نگفتم پیش خودم میشینی، با صدای بلند و عصبانی
ات: آقای جئون اینجا خالی بود گفــــــ
جونگکوک: همین که گفتم زود بیا پیش خودم بشینننن
امروزم تموم شد
و فرداشم با همین روال چرت که باید پیش اون بشینم تموم شد
سه چهار روز کلاس جدا داشتیم ولی اون همیشه میومد کلاس ما یه ربع زنگ استراحت رو میموند میرفت
جونگکوک: تقریبا یه هفته ای میشه که ات به این دانشگاه اومده، همه دخترای این دانشگاه همش خودنشونو به من میمالن و فک میکنن با اینکارا من بیشتر دوسشون دارم و کلا هرزه ان همشون حالم بهم میخوره ازشون
ولی کلا ات اینجوری نیست و مثل فرشته هاست اون خیلی مهربونه و خیلی بیبی و خجالتی
تاحالا این جوری واسه یه دختر قلبم به تپش نیفتاده بود فک میکنم دوسش دارم ولی این ممکنه؟
خب خب فندقا این پارت اصلا خوب نبود
ولی پارت بعدی قراره یه اتفاقایی بیفته که خیلی جذاب باشه پارت سوم
از اونجایی که بیست دقیقه وقت استراحت داشتم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون با دوستم بحرفم، بیست دقیقه تموم شد و رفتم تو کلاس و تو جام نشستم که دو دیقه بعدش آقای جئون با دار و دستش وارد کلاس شدن بهش زل زده بودم واقعا هیکل و صورت خوبی داره که
جونگکوک: چیه آدم ندیدی؟
ات: جوابشو ندادم
اومد کنارم نشست
یه سوالی ذهنمو درگیر کرده بود که استاد بهش خیلی احترام میزاره پس ازش پرسیدم، ببخشید آقای جئون چرا استادا انقد بهتون احترام میزارن؟
که پوزخند زد میخواست دهنشو وا کنه که دوستش گف این دختره رو باش، فک کردی کی هستی که با جونگکوک حرف میزنی
جونگکوک: شوگا بس کن
بگذریم کلاس آخرمم تموم شد با یه دختر دوست شدم ازش پرسیدم که چرا همه ازش میترسن و بهش احترام میزارن؟
سارنا: والا من خودم مطمئن نیستم ولی همه میگن اون و دوستاش مافیا هستن و رئیس گروهم جونگکوکه و خیلی پولدارن
تا اینا رو شنیدم خیلی ترسیدم
روز بعد:
امروز تصمیم گرفتم پیش سارینا بشینم پنج دیقه بود که نشسته بودم جونگکوک البته همه میگن آقای جئون اومد و گف مگه من نگفتم پیش خودم میشینی، با صدای بلند و عصبانی
ات: آقای جئون اینجا خالی بود گفــــــ
جونگکوک: همین که گفتم زود بیا پیش خودم بشینننن
امروزم تموم شد
و فرداشم با همین روال چرت که باید پیش اون بشینم تموم شد
سه چهار روز کلاس جدا داشتیم ولی اون همیشه میومد کلاس ما یه ربع زنگ استراحت رو میموند میرفت
جونگکوک: تقریبا یه هفته ای میشه که ات به این دانشگاه اومده، همه دخترای این دانشگاه همش خودنشونو به من میمالن و فک میکنن با اینکارا من بیشتر دوسشون دارم و کلا هرزه ان همشون حالم بهم میخوره ازشون
ولی کلا ات اینجوری نیست و مثل فرشته هاست اون خیلی مهربونه و خیلی بیبی و خجالتی
تاحالا این جوری واسه یه دختر قلبم به تپش نیفتاده بود فک میکنم دوسش دارم ولی این ممکنه؟
خب خب فندقا این پارت اصلا خوب نبود
ولی پارت بعدی قراره یه اتفاقایی بیفته که خیلی جذاب باشه پارت سوم
- ۹.۵k
- ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط