P

P2
دیدم کوک نگام می‌کنه و اومد بوسم کنه که هولش دادم رفت عقب با جدیت تمام گفتم
+کوک مسخره بازی دیگه بسه صبحنتو بخور برو سر کارت نمیخوای دیر برسی نه ؟؟؟
(پدصگگگ ات چرا به کوک اینجور میگی )
کوک هم جدی شد
زبان کوک ویو
ات از صبح که بیدار شده انگار دنبال دعوا بود اون حتی تولدم هم یادش نیست از این موضوع ناراحت شدم بیشتر از همه که فکر می‌کنه توجه بهش نمیکنم و فکر می‌کنه به اون دختره چشم دارم ....
+کوک حسابی عصبی کرده بودم اصلا نگام نمی‌کرد آماده شد و میخواست بره شرکت که سرد و عصبی از کنارم رد شد و رفت و در رو محکم به هم کوبید و منم زدم زیر خنده عالیه آدما رو حرص بدی (دیونس خدایی .😂😂😑)
و زنگ زد به تهیونگ (علامت ته &)
+الو سلام ته ته خوبی کجایی شرکتی
&سلام ات اره تو راه شرکتم
+خوبی چه خبرا
&مرسی ممنون
+ته میشه ۱ساعت دیگه بیایی کافه نزدیک شرکت
اینجا کوک و تهیونگ رییس شرکت همستن و میتونن هرجا که خواستن برن
&اوکی میام
+مرسی منتظرم بای
رفتم آماده شدم و (خودتون میدونید الکی وقت هدر نمیدم و همین ) با ماشینی که داشتم رفتم تو کافه که دیدم نشسته اونجا و دست تکون داد رفتم سمتش که خوردم به کسی که استایلش مثل کوک بود که گفت .............

خماری
شرط
لایک ۳۰
کامنت ۲۰
فالو ۵
❤️
دیدگاه ها (۳۸)

خب خب سلام دخترا می‌خوام توضیحی در رابطه با فیک بدم که در پا...

عکس لباس ات

p13ت ویو امروز روز عروسی بود و منم انگار همه ی دنیا رو سرم آ...

های من ا/ت هستم و کوک همسرمه و اون یه آدم خیلی مهربونی هست ...

عشق چیز خوبیه پارت ۶صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و ا...

پسر کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط