چند پارتی
چند پارتی
part:3
چند بار تکونش دادم که با گریه بیدار شد
هان:حالت خوبه(نگران)
ا.ت:هق هق آره
هان:گریه نکن بیب
ا.ت:نمیتونم گریه نکنم هق
هان:می خوای بیا بغلم
ا.ت:آره هق
هان:بیا
ا.ت:(رفت تو بغلش)
هان:خواب چی دیدی
ا.ت:خواب دیدم تو هق مردی(گریه شدید)
هان:برای من گریه میکنی
ا.ت:مگه میشه برای تو گریه نکنم
هان:میدونی الان تو چه وضعیتی هستیم
ا.ت:نه
هان:منو بیبیم تو بیمارستانیم
ا.ت:چی اصلا یادم نبود(سریع از بغلش دراومد)
هان:(خنده)
ا.ت:دکتر(داد)
پرستار:بله خانوم
ا.ت:به دکتر بگید بیمار به هوش اومده
پرستار:الان صداشون میکنم
هان:از کی تا حالا شدم بیمار(اخم)
ا.ت:از الان(خنده)
دکتر:خب میبینم که به هوش اومدید
هان:بله
دکتر:خب من چکابتون کنم بعد اگه حالتون خوب بود مرخصید
ا.ت:مرسی
بعد از چکاب
دکتر:خب حالتون خوبه میتونید برید
ا.ت:مرسی
دکتر رفت بیرون
هان:خب من به کمک یه جوجه نیاز دارم که لباس بپوشم
ا.ت:باشه(خجالت)
خلاصه هان و ا.ت رفتن خونه
ا.ت:من خیلی خوابم میاد دیشب ۳ ساعت خوابیدم میشه برم بخوابم
هان:آره برو الان منم میام
ویو ا.ت
رفتم لباس ستم با هان رو پوشیدم و رفتم رو تخت خوابیدم چند دقیقه بعد حس کردم تخت بالا پایین شد
هان:ببین منم لباس ستمون رو پوشیدم
ا.ت:(لبخند)میشه بغلم کنی
هان:چرا نشه
هان ا.ت رو بغل کرد و رو خودشون پتو انداخت و خوابیدن
پایان
#بی_تی_اس #استری_کیدز #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #فلیکس #هیونجین #هان #چان #چانگبین #لینو #سونگمین #جونگین
part:3
چند بار تکونش دادم که با گریه بیدار شد
هان:حالت خوبه(نگران)
ا.ت:هق هق آره
هان:گریه نکن بیب
ا.ت:نمیتونم گریه نکنم هق
هان:می خوای بیا بغلم
ا.ت:آره هق
هان:بیا
ا.ت:(رفت تو بغلش)
هان:خواب چی دیدی
ا.ت:خواب دیدم تو هق مردی(گریه شدید)
هان:برای من گریه میکنی
ا.ت:مگه میشه برای تو گریه نکنم
هان:میدونی الان تو چه وضعیتی هستیم
ا.ت:نه
هان:منو بیبیم تو بیمارستانیم
ا.ت:چی اصلا یادم نبود(سریع از بغلش دراومد)
هان:(خنده)
ا.ت:دکتر(داد)
پرستار:بله خانوم
ا.ت:به دکتر بگید بیمار به هوش اومده
پرستار:الان صداشون میکنم
هان:از کی تا حالا شدم بیمار(اخم)
ا.ت:از الان(خنده)
دکتر:خب میبینم که به هوش اومدید
هان:بله
دکتر:خب من چکابتون کنم بعد اگه حالتون خوب بود مرخصید
ا.ت:مرسی
بعد از چکاب
دکتر:خب حالتون خوبه میتونید برید
ا.ت:مرسی
دکتر رفت بیرون
هان:خب من به کمک یه جوجه نیاز دارم که لباس بپوشم
ا.ت:باشه(خجالت)
خلاصه هان و ا.ت رفتن خونه
ا.ت:من خیلی خوابم میاد دیشب ۳ ساعت خوابیدم میشه برم بخوابم
هان:آره برو الان منم میام
ویو ا.ت
رفتم لباس ستم با هان رو پوشیدم و رفتم رو تخت خوابیدم چند دقیقه بعد حس کردم تخت بالا پایین شد
هان:ببین منم لباس ستمون رو پوشیدم
ا.ت:(لبخند)میشه بغلم کنی
هان:چرا نشه
هان ا.ت رو بغل کرد و رو خودشون پتو انداخت و خوابیدن
پایان
#بی_تی_اس #استری_کیدز #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #فلیکس #هیونجین #هان #چان #چانگبین #لینو #سونگمین #جونگین
۷.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.