پارتدوم

#پارت_دوم
از زبون #رویا


رسیدیم کره از هواپیما پیاده شدیم کلا نصبت به مبینا وسیلدا بی توجه بودم رفتیم سوار تاکسی شدیم رفتیم خونه‌ای که گرفته بودیم از قبل
توی راه سیلدا و مبینا همش پچ پچ میکردم بهشون اهمیتی ندادم🐶
بی‌ادبا رسیدیم زودتر از بقیه رفتم تو خونه🐇
تم خونه سیاه سفید بود کل خونه رو سرک کشیدم و بعد رفتم تو یه اتاق نصبتا بزرگ و ساده کمداشو نگاه انداختم همه چیز کامل بود لوازم ارایشیش و لباسش و همه چیزش چمدونمو یه گوشه گذاشتم لباسامو عوض کردم و ولو شدم رو تخت
+اااااخخخخخیییشششش
مبینا:های
+چی میخوای؟؟😶
مبینا:هیچی اومدم اتاقتو نگاه کنم🐥
+نگاه کردی حالا برو🍂
مبینا:خشن
+اره فقط برو🕷🕸
مبینا:نمیرم🐶🍼
+بچه پرو برو دیگه
مبینا:باشه رفتم🐹
+برو شرت کم🤪
مبینا رفتش ساعت 3 با لیسومان قرار داشتیم و الان ساعت 12 بود یکم میخوابم بعد بلند میشم کارامو انجام میدم میریم🍻🍂


ادامه دارد...🐰🍼
دیدگاه ها (۲)

#پارت_سوماز زبون #مبینارو تخت دراز کشیده بودم و با گوشی کار ...

#پارت_چهارماز زبون #مبیناروی کاناپه خوابمون برده بود بعد تمی...

#پارت_اولاز زبون #سیلداسلام خوب بزارید خودمونو معرفی کنم ما ...

معرفی🐰اسم:لوهانسن:30شخصیت:ادم منلی و مهربون🍻اولش سرده و به ا...

پارت ۴۴ فیک دور اما آشنا

پارت ۷۳ فیک ازدواج مافیایی

پارت 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط