پارتچهارم

#پارت_چهارم
از زبون #مبینا


روی کاناپه خوابمون برده بود بعد تمیزکاری از خواب بیدار شدم دوتا چشم گرد و بزرگ تو چشمام ذل زده بود با یه جیغ از جام بلند شدم
چانی:جن دیدی؟؟
+ججججیییغغغغغغ
چانی:چته😐
+😧😧😧
چانی🤨🤨🤨
سوهو:چانی بسه😐
لوهان:های😜
چانی:اوکی اوکی😒
+شما اینجا چیکار میکنید؟؟
رویا:چیشده؟؟
سیلدا:جججججیییغغغغغغ
سهون:چه مرگته مگه روحم؟؟
سیلدا:ععععرررر
سهون:الاغی مگه؟؟
رویا:سلام😐
لوهان:عادی ترینتون همین رویاس
سهون:خر تذینشون سیلداس
چانی:من نظری ندارم
سهون:منم نظرم و گفتم
لوهان:منم که حوصلم به چخ رفته😬
رویا:الان چرا تو خونه مایید😐
سیلدا😯😯😯
مبینا😧😧😧
چانی:سهون بیا تو اتاق باید باهات حرف بزنم🙄
سهون:اوکی بریم
سهون و چانی رفتن تو اتاق ماهم نشستیم با بقیه خوش و بش کردیم...


ادامه دارد...🍻
دیدگاه ها (۱)

#پارت_پنجماز زبون #سیلداشب شد به همه شب بخیر گفتم راه افتادم...

#پارت_ششماز زبون #سیلدااز خواب بیدار شدم هیچی از دیشب یادم ن...

#پارت_سوماز زبون #مبینارو تخت دراز کشیده بودم و با گوشی کار ...

#پارت_دوماز زبون #رویارسیدیم کره از هواپیما پیاده شدیم کلا ن...

ازدواج از روی اجبار۲ ادامه پارت۱۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط