مدرسه بانگو
حوصلم سر رفته بود پارت ۴ گذاشتم
𝒑𝒂𝒓𝒕۴:نائومی تشناج کرد
ادامه.......
چویا:می....میسا داری چیکار میکنی
میسا:م....من
که معلم ورزش میآید
معلم :اینجا چ خبره میسا داری چیکار میکنی؟
میسا:م...من
کنیکیدا از آسمان نازل شد (فرشته نجات میسا😂)
کنیکدا:آقا دازای و نیکولای میسا و چویا رو انداختن رو هم
معلم:دازای و نیکلای دفتر
که معلم دازای و نیکولای و برد دفتر مدیر
(چند دقیقه بعد)
اون مردی که با دازای و اون پسره نیکولای بود اومد اینجا
اون پسره:من واقعا ببخشید که تو همچین وضعیت بدی افتادین من سیگما هستم از اشناییت خوشبختم میسا
میسا :منم از اشنایت خوشبختم
سیگما ب میسا کمک کرد پاشه چویا هم خودش پاشود
ب محض اینکه میسا پا شد رفت سمت کنیکدا
میسا:ای الاحه من ای فرشته نجات من من چه کنم ازین لطف الاهی دست پایت را میبوسم (جرررررر 🤣)
کنیکدا*ژست قهرمانه :خواهش فرزندم😌
میسا :خوب دیگه حالا مغرور نشو😑
کنیکیدا:😶😐
میسا میخواست بره از سیگما تشکر کنه که یک دفعه نائومی و الیس چان مثل بنز پریدن رو میسا (بخدا اگه میگفتم اسب موری سان الان منو کباب کرده بود😐🙌🏻)افتادن
میسا:چتونه؟!
نائومی و الیس دست میسا رو گرفتن رفتن اون گوشه (رفتن کجا اون گوشه همون دازای میفروشه🤣)
نائومی:وایییییییییییییییییی عررررررر چرا ب ما چیزی نگفتی دختر
الیس:یوهووووووووووووووو عروسیتون کیک هست ؟
نائومی :حالا عروسیتون که یه؟
الیس:کی میان خواستگاری ؟(موری سان :کی این چرندیاتو ب الیس چان یاد داده ؟
من:😶😐)
نائومی:من بگم مراسم عروسیرو کجا بزارن؟
دازای از ناکجاآباد زاهر میشود (مدرسه دازای رو داره دازای هم کرم ریزیرو داره🤣)
دازای:تو عروسی بانوی زیبا هم هست
نائومی:هول😑
الیس :هول یعنی چی؟
*میسا زدن تو سر نائومی
میسا:یعنی حلوا
چویاکه همه چیو شنیده بود
قیافه چویا:(///@///_//@///)👉🏻لبو
دازای:راستی میسا
میسا:هوم؟
دازای:چویا یکم منحرفه مراقب باش نکشتت
میسا:یا حضرت اکوتاگاوا
اکوتاگاوا:ب من چیکار داری؟
دازای:اع سلام اکوتاگاوا کون
اکوتاگاوا:دازای سان
نائومی از شدت داستان عشق و عاشقی تشناج کرد
دازای کرم ریزیش فعال میشود
دازای*بلند:میسااااااااااااااااا عاشققققققققققققق شدهههههههههههههههه
قیافه میسا:😐🤯
میسا : دازای چرا چرت میگی پاشوبیا کمکم کن این کفتر عاشق تشناج کرد جنازش دستمون میمونه!!!!!!
دازای:باشه
میسا و دازای نائومی رو اتاق بزشک بردن
میسا دست دازای رو میگره
دازای:میخوای چیکار کنی میسا چان
میسا:هیچی 😊
یک دفعه دمپایی ننه کیساکی از دست میسا نازل میشود (ب خدا من اگه بدونم دمپایی ننه کیساکی اینجا چه دوریاکی میخوره🤣)
میسا :😊🩴وایسا پدر صگ کاریت ندارم
دازای:تورو ب جد مایکی ولم کن (مایکی:جد من چه ربطی ب اینا داره ؟من:نمد:/ )
کل بچه ها درحال جر خوردن از خنده
یک دفعه آهنگ ساسی مانکن از بندگو مدرسه پخش میشه
آهنگ و بچه ها :
آقامون جنتلمنه جنتلمنه
این خانومم عشق منه عشق منه
آقامون جنتلمنه جنتلمنه
همه در حال قر دادن خوندن
میسا گرفتن یقه دازای
دازای:میسا غلط کردم
میسا:خوبه
ول کردن دازای
همه داشتن با آهنگ تو حیاط قر میدادن
چویا هم ب دیوار تکیه داده بو داشت نگاه میکرد
میسا رفت پیش چویا
میسا:چو.....چویا
چویا:بله
میسا:تو ناراحتی؟
چویا:نه واسه چی؟
میسا:بخاطر حرف دازای
چویا:😐😑(درحال آپلود شدن)
چویا*لبو:چییییییییییی تو که عاشق نشدی شدی؟
میسا :م...ن
چویا میسا رو ب دیوار تکیه داد
میسا:چویا داری چیکار میکنی؟!
چویا:میخوام عاشقم شی
چویابدونه اینکه کسی بفهمه میسا رو بوسید (لاورا چویا در حال لح کردن نویسنده
من:چوس خوردم ولم کنین من خودم ی لاور چویام این فقط ی داستانه عرررررررررررررر )
دازای *درحال عکس گرفتن
چویا :تمههههههههههههههههههه اون گوشی رو بده ب من
دازای:حیحی چویا خیلی منحرف شدیا
چویا:خفه شو
میسا*غش
چویا و دازای :میسا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ بله بله این جانب ب دست لاورا مرد و روحش در خدمتتون هست
پارت بعد اگه شد شب میزارم باید برم کلاس😩
فعلا بای🥲👋🏻
𝒑𝒂𝒓𝒕۴:نائومی تشناج کرد
ادامه.......
چویا:می....میسا داری چیکار میکنی
میسا:م....من
که معلم ورزش میآید
معلم :اینجا چ خبره میسا داری چیکار میکنی؟
میسا:م...من
کنیکیدا از آسمان نازل شد (فرشته نجات میسا😂)
کنیکدا:آقا دازای و نیکولای میسا و چویا رو انداختن رو هم
معلم:دازای و نیکلای دفتر
که معلم دازای و نیکولای و برد دفتر مدیر
(چند دقیقه بعد)
اون مردی که با دازای و اون پسره نیکولای بود اومد اینجا
اون پسره:من واقعا ببخشید که تو همچین وضعیت بدی افتادین من سیگما هستم از اشناییت خوشبختم میسا
میسا :منم از اشنایت خوشبختم
سیگما ب میسا کمک کرد پاشه چویا هم خودش پاشود
ب محض اینکه میسا پا شد رفت سمت کنیکدا
میسا:ای الاحه من ای فرشته نجات من من چه کنم ازین لطف الاهی دست پایت را میبوسم (جرررررر 🤣)
کنیکدا*ژست قهرمانه :خواهش فرزندم😌
میسا :خوب دیگه حالا مغرور نشو😑
کنیکیدا:😶😐
میسا میخواست بره از سیگما تشکر کنه که یک دفعه نائومی و الیس چان مثل بنز پریدن رو میسا (بخدا اگه میگفتم اسب موری سان الان منو کباب کرده بود😐🙌🏻)افتادن
میسا:چتونه؟!
نائومی و الیس دست میسا رو گرفتن رفتن اون گوشه (رفتن کجا اون گوشه همون دازای میفروشه🤣)
نائومی:وایییییییییییییییییی عررررررر چرا ب ما چیزی نگفتی دختر
الیس:یوهووووووووووووووو عروسیتون کیک هست ؟
نائومی :حالا عروسیتون که یه؟
الیس:کی میان خواستگاری ؟(موری سان :کی این چرندیاتو ب الیس چان یاد داده ؟
من:😶😐)
نائومی:من بگم مراسم عروسیرو کجا بزارن؟
دازای از ناکجاآباد زاهر میشود (مدرسه دازای رو داره دازای هم کرم ریزیرو داره🤣)
دازای:تو عروسی بانوی زیبا هم هست
نائومی:هول😑
الیس :هول یعنی چی؟
*میسا زدن تو سر نائومی
میسا:یعنی حلوا
چویاکه همه چیو شنیده بود
قیافه چویا:(///@///_//@///)👉🏻لبو
دازای:راستی میسا
میسا:هوم؟
دازای:چویا یکم منحرفه مراقب باش نکشتت
میسا:یا حضرت اکوتاگاوا
اکوتاگاوا:ب من چیکار داری؟
دازای:اع سلام اکوتاگاوا کون
اکوتاگاوا:دازای سان
نائومی از شدت داستان عشق و عاشقی تشناج کرد
دازای کرم ریزیش فعال میشود
دازای*بلند:میسااااااااااااااااا عاشققققققققققققق شدهههههههههههههههه
قیافه میسا:😐🤯
میسا : دازای چرا چرت میگی پاشوبیا کمکم کن این کفتر عاشق تشناج کرد جنازش دستمون میمونه!!!!!!
دازای:باشه
میسا و دازای نائومی رو اتاق بزشک بردن
میسا دست دازای رو میگره
دازای:میخوای چیکار کنی میسا چان
میسا:هیچی 😊
یک دفعه دمپایی ننه کیساکی از دست میسا نازل میشود (ب خدا من اگه بدونم دمپایی ننه کیساکی اینجا چه دوریاکی میخوره🤣)
میسا :😊🩴وایسا پدر صگ کاریت ندارم
دازای:تورو ب جد مایکی ولم کن (مایکی:جد من چه ربطی ب اینا داره ؟من:نمد:/ )
کل بچه ها درحال جر خوردن از خنده
یک دفعه آهنگ ساسی مانکن از بندگو مدرسه پخش میشه
آهنگ و بچه ها :
آقامون جنتلمنه جنتلمنه
این خانومم عشق منه عشق منه
آقامون جنتلمنه جنتلمنه
همه در حال قر دادن خوندن
میسا گرفتن یقه دازای
دازای:میسا غلط کردم
میسا:خوبه
ول کردن دازای
همه داشتن با آهنگ تو حیاط قر میدادن
چویا هم ب دیوار تکیه داده بو داشت نگاه میکرد
میسا رفت پیش چویا
میسا:چو.....چویا
چویا:بله
میسا:تو ناراحتی؟
چویا:نه واسه چی؟
میسا:بخاطر حرف دازای
چویا:😐😑(درحال آپلود شدن)
چویا*لبو:چییییییییییی تو که عاشق نشدی شدی؟
میسا :م...ن
چویا میسا رو ب دیوار تکیه داد
میسا:چویا داری چیکار میکنی؟!
چویا:میخوام عاشقم شی
چویابدونه اینکه کسی بفهمه میسا رو بوسید (لاورا چویا در حال لح کردن نویسنده
من:چوس خوردم ولم کنین من خودم ی لاور چویام این فقط ی داستانه عرررررررررررررر )
دازای *درحال عکس گرفتن
چویا :تمههههههههههههههههههه اون گوشی رو بده ب من
دازای:حیحی چویا خیلی منحرف شدیا
چویا:خفه شو
میسا*غش
چویا و دازای :میسا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ بله بله این جانب ب دست لاورا مرد و روحش در خدمتتون هست
پارت بعد اگه شد شب میزارم باید برم کلاس😩
فعلا بای🥲👋🏻
۱.۹k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.