من هفت تا ددی دارم
❤❤❤❤❤❤❤
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_9۷
...... هانا ......
با اشک بهشون که با لبخند دست برای آرمیا تکون میدادن نگاه میکردم
بعد 2 سال دوباره ددیای من پر قدرت برگشته بودن دلم برای بقلشون پر میکشید اما نمیشد.
دیگه من طعم آغوش ددیام رو نمیکشیدم طعم لباشون طعم همخونگی باهاشون
توی سف دوم وایساده بودن برای اینکه من رو نبینن توی فشار جمعیت داشتم له میشدم
نگاه رو ازشون گرفتم و اون طرف رو نگاه کردم که چشمم گره خورد به یه دست.
دستی که توش یه کلت گرفته بود و نشونه گرفته شده بود سمت تهیونگ.
حاضر بودم خودم بمیرم اما یه خار توی پای اونا نره من بدون اونا میمردم
فشار دستش روی ماشه بیشتر شد که جلوییم رو هل دادم
و طی یه حرکت خودم رو از زیر طناب ها رد کردم که صدای بادیگارد بلند شد
اما من فرز تر بودم نه بلندی گفتم که تهیونگ به سمتم برگشت اما من زودتر خودم رو توی بقلش انداختم
بغل کردنش همزمان شد با بلند شدن صدای گلوله و آخ پر درد من
#ANIL
@dady_2021
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_9۷
...... هانا ......
با اشک بهشون که با لبخند دست برای آرمیا تکون میدادن نگاه میکردم
بعد 2 سال دوباره ددیای من پر قدرت برگشته بودن دلم برای بقلشون پر میکشید اما نمیشد.
دیگه من طعم آغوش ددیام رو نمیکشیدم طعم لباشون طعم همخونگی باهاشون
توی سف دوم وایساده بودن برای اینکه من رو نبینن توی فشار جمعیت داشتم له میشدم
نگاه رو ازشون گرفتم و اون طرف رو نگاه کردم که چشمم گره خورد به یه دست.
دستی که توش یه کلت گرفته بود و نشونه گرفته شده بود سمت تهیونگ.
حاضر بودم خودم بمیرم اما یه خار توی پای اونا نره من بدون اونا میمردم
فشار دستش روی ماشه بیشتر شد که جلوییم رو هل دادم
و طی یه حرکت خودم رو از زیر طناب ها رد کردم که صدای بادیگارد بلند شد
اما من فرز تر بودم نه بلندی گفتم که تهیونگ به سمتم برگشت اما من زودتر خودم رو توی بقلش انداختم
بغل کردنش همزمان شد با بلند شدن صدای گلوله و آخ پر درد من
#ANIL
@dady_2021
۳۴.۸k
۲۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.