آغوشاستاد

#آغوش_استاد🌙
#پارت_75

_ببین دختر من کاری به این چیزا ندارم...فقط میخوام از رفیقم دور باشی‌...شایدالان باخودش فکرکنه دارم زجرش میدم اما من میدونم صلاح رفیقم چیه

پوزخندی زد وگفت:

_درباره یه بچه دوساله حرف میزنی؟بعدشم نه کشته مرده رفیقتم نه برام مهمه

_ازنظر من همتون هرزه این

_اگر اینطوری فکرمیکنی ازخونه این هرزه برو بیرون...این دفعه به اینجا بیای جوردیگه باهات رفتار میکنم

باتمسخرنگاهش کردم وازجام بلندشدم ورفتم سمتش وخم شدم روتخت وتو دوقدمی صورتش گفتم:

_تومن وتهدیدمیکنی؟

_شاید

برگشتم عقب ورفتم سمت در وخواستم برم بیرون که همون لحظه...😢🌿

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#اغوش_استاد🌙#پارت_76_که همون لحظه گفت:_دکترامیرعلی سلطانی رو...

#اغوش_استاد🌙#پارت_77"_دکترامیرعلی سلطانی روزی میرسه تقاص حرف...

#اغوش_استاد🌙#پارت74_چیکارکنم تا دست ازسرم برداری؟_از رضا فاص...

#اغوش_استاد🌙#پارت_73_غزل ولم کنلبخندی رولبام شکل گرفت ودر وا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط