اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت74


_چیکارکنم تا دست ازسرم برداری؟

_از رضا فاصله بگیر

_من هم قصدندارم نزدیکش بشم... جوابشم صبح بهش دادم...من قصد ازدواج ندارم نه با اقارضا نه هیچ مرددیگه ای

_چرا؟

_دلیلی نمیبینم به شماجواب پس بدم

خواستم چیزی بگم که در اتاق بازشد وغزل اومدداخل وظرف شیرینی وچای روگذاشت رومیز وگفت:

_بفرمایید استاد

سردوخشک گفتم:

_ممنون

غزل به هردومون نگاه کرد وخواست چیزی بگه که قبل ازاون گفتم:

_خانم عزیزی ممنون میشم مارو تنها بذارین

_حتما

دوباره رفت بیرون وبه پناه نگاه کردم وگفتم...🙄
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#آغوش_استاد🌙#پارت_75_ببین دختر من کاری به این چیزا ندارم...ف...

#اغوش_استاد🌙#پارت_76_که همون لحظه گفت:_دکترامیرعلی سلطانی رو...

#اغوش_استاد🌙#پارت_73_غزل ولم کنلبخندی رولبام شکل گرفت ودر وا...

#اغوش_استاد🌙#پارت_72اونقدر توخودم بودم وقتی به اطراف نگاه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط