پنجشنبه عصر بی تو،
پنجشنبه عصر بی تو،
پیرمردیست خسته بر صندلی آهنیش دم در منتظر فرزندانش نشسته و هی ساعتش را نگاه میکند
وهرچه غروبتر میشود،
دلش بیشتر آشوب میشود...
پیرمردیست خسته بر صندلی آهنیش دم در منتظر فرزندانش نشسته و هی ساعتش را نگاه میکند
وهرچه غروبتر میشود،
دلش بیشتر آشوب میشود...
۱۲۸
۰۹ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.