فیک کوک پارت پانزدهم
فیک کوک پارت پانزدهم
___________________________
_اره خوشحالی میخوای با عشق سابقت ازدواج کنی
+کوککک من ترو دوست دارم نه اونو😭
_ا/ت اخه چرا من چرا تو هااا
+نمیدونم چرا کوک
(بچه ها کوک ا/ت جفتشون دارن گریه موکونن)
+کوک میگم بیا همین یه ماه که مهلت داریم خوش باشیم
_موافقم ا/ت اما ارامش خاطر ندارم وقتی تو فقط یه ماه مال منی😭
+بابا اصن ریدم تو اون تهیونگ با باباش شرکتاش
(هوی یابو درست حرف بزن آرمیا ا/ت بکشید)
_خیلی خوب حالا چیکار کنیم تو این یه ماه
+خوش بگذرونیم
_باش خوب از کجا شروع کنیم
+بریم بیرون
_الان ساعت ۱۲ نصف شب
+راس میگی
+نمیدونم
_خب من میدونم
+یهو لباشو گذاشت رو لبام میبوسید منم همراهی میکردم(۱۰ مین بعد جررر ۱۰ مین پشمانم)
+نفس کم آوردیم جدا شدیم
_خوشمزه بودی ا/ت خانم
+(خجالت)
_خجالتی خودمی
هعی بنظرتون سرنوشت پسر و دختر قصه ی ما چی میشه بهم میرسن یا نه
(صبح)
کوک ویو
دیشب تا صبح به فکر این بودم که ا/ت مال من میشه چرا باید با یکی دیگه ازدواج کنه باید حاملش کنم؟😂😂
نه بابا مگه میخوام عمه ام رو بدبخت کنم
دیدم ا/ت بیدار شد
+صبح بخیر مستر جئون
_صبح بخیر
حالا رفتن صبحونه اینا دیگه ادمین گشاد استتت
ب ا/ت = دخترم اقای کیم گفته باید شنبه ازدواج کنید
+اما پدر شما گفتید ۱ ماه
ب ا/ت=حالا که شد سه روز دیگه
+باشه پدر ممنون😭
+رفتم اتاقم(گریهعهه)
_ ا/ت حالت خوبه
+نه بابام گفت باید سه روز دیگه با تهیونگ ازدواج کنم😭😭😭
_فاکککککک😭😭😭😭😭
دیگه تا صبح گریه کردن بدبختا
سه روز بعد
ادامه پارت بعد
___________________________
_اره خوشحالی میخوای با عشق سابقت ازدواج کنی
+کوککک من ترو دوست دارم نه اونو😭
_ا/ت اخه چرا من چرا تو هااا
+نمیدونم چرا کوک
(بچه ها کوک ا/ت جفتشون دارن گریه موکونن)
+کوک میگم بیا همین یه ماه که مهلت داریم خوش باشیم
_موافقم ا/ت اما ارامش خاطر ندارم وقتی تو فقط یه ماه مال منی😭
+بابا اصن ریدم تو اون تهیونگ با باباش شرکتاش
(هوی یابو درست حرف بزن آرمیا ا/ت بکشید)
_خیلی خوب حالا چیکار کنیم تو این یه ماه
+خوش بگذرونیم
_باش خوب از کجا شروع کنیم
+بریم بیرون
_الان ساعت ۱۲ نصف شب
+راس میگی
+نمیدونم
_خب من میدونم
+یهو لباشو گذاشت رو لبام میبوسید منم همراهی میکردم(۱۰ مین بعد جررر ۱۰ مین پشمانم)
+نفس کم آوردیم جدا شدیم
_خوشمزه بودی ا/ت خانم
+(خجالت)
_خجالتی خودمی
هعی بنظرتون سرنوشت پسر و دختر قصه ی ما چی میشه بهم میرسن یا نه
(صبح)
کوک ویو
دیشب تا صبح به فکر این بودم که ا/ت مال من میشه چرا باید با یکی دیگه ازدواج کنه باید حاملش کنم؟😂😂
نه بابا مگه میخوام عمه ام رو بدبخت کنم
دیدم ا/ت بیدار شد
+صبح بخیر مستر جئون
_صبح بخیر
حالا رفتن صبحونه اینا دیگه ادمین گشاد استتت
ب ا/ت = دخترم اقای کیم گفته باید شنبه ازدواج کنید
+اما پدر شما گفتید ۱ ماه
ب ا/ت=حالا که شد سه روز دیگه
+باشه پدر ممنون😭
+رفتم اتاقم(گریهعهه)
_ ا/ت حالت خوبه
+نه بابام گفت باید سه روز دیگه با تهیونگ ازدواج کنم😭😭😭
_فاکککککک😭😭😭😭😭
دیگه تا صبح گریه کردن بدبختا
سه روز بعد
ادامه پارت بعد
۱۴.۱k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.