چشم ما در آن پی حادثه چون کارون بود

چشم ما در آن پی حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
مگر این نغمه ز نای شهدا جاری نیست
مگر این زمزمه در خون خدا جاری نیست
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
کوفه کوفست ولی ترک سفر جایز نیست
این چنین است که ما بیرق و پرچمداریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
این چنین است که ایران همه عاشورا شد
سر انگشت دعــــــــــــــا مشت خیانت وا شد
دیدگاه ها (۱۱)

اینم عیدی من به همتون واقعا ارزش چند دقیقه وقت گذاشتنو داره ...

سلام یک سلام به تو آری تو خودم جان!!! من جان تمام شد! یک س...

قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند جانماز آب کشان عاقبت اندیش...

تفاوت ایدوئولوؤیکی دو برادر چقدر میتونه باشه!!! بصیرت به بزر...

داستان نویسی پارت ۱فصل ۱: فرار در شب بارانیباران سیل‌آسا بر ...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط