پارت اخر
پارت اخر
وقتی فوبیای دکتر و بیمارستان داری
درخواستی
نامجون رفت و تب سنج و اورد و تب دانبی و گرفت که دید ۴۵ درجه اس هر لحظه ممکن بود تشنج کنه دیگه اعتنایی به حرف های دانبی نکرد و سریع دانبی و بغل کرد و به بيمارستان برد و بیرون وایستاد تا جین(جین هم دکتره)دانبی و معاینه کنه که بعد از چند دقیقه جین اومد بیرون
نامجون:چطوره
جین:سرمایه شدید خورده بهش سرم وصل کردیم فعلا خوابه نگران نباش یه چند روزی بستری بمونه بعد مرخصه
نامجون:مرسی از دست این دختر باید زودتر بهم میگفت
جین:حالا هم اشکالی نداره فعلا خوابه خوب میشه
نامجون:اهوم ممنون
و بالاخره دانبی ترس از دکتر و بیمارستان و کنار گذاشت و بعد از چند روز خوب شد و با نامجون به خونشون برگشتن
پایان:)))
میدونم چرت شد ببخشید
وقتی فوبیای دکتر و بیمارستان داری
درخواستی
نامجون رفت و تب سنج و اورد و تب دانبی و گرفت که دید ۴۵ درجه اس هر لحظه ممکن بود تشنج کنه دیگه اعتنایی به حرف های دانبی نکرد و سریع دانبی و بغل کرد و به بيمارستان برد و بیرون وایستاد تا جین(جین هم دکتره)دانبی و معاینه کنه که بعد از چند دقیقه جین اومد بیرون
نامجون:چطوره
جین:سرمایه شدید خورده بهش سرم وصل کردیم فعلا خوابه نگران نباش یه چند روزی بستری بمونه بعد مرخصه
نامجون:مرسی از دست این دختر باید زودتر بهم میگفت
جین:حالا هم اشکالی نداره فعلا خوابه خوب میشه
نامجون:اهوم ممنون
و بالاخره دانبی ترس از دکتر و بیمارستان و کنار گذاشت و بعد از چند روز خوب شد و با نامجون به خونشون برگشتن
پایان:)))
میدونم چرت شد ببخشید
۳۶۵
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.