پارت

پارت 8
عشق در بیمارستان

شیرین با گریه به محسن زنگ زد

شیرین) الو الو داداشی😭😭😭😭😭

محسن) جدی و متعجب حرف میزد) الو الو شیرین شیرین چرا گریه میکنی چیزی شده؟

شیرین) داداش بیا پیشممم 😭😭😭 منو مجبور کردن 😭😭😭😭

محسن) شیرین چی شده بگو گریه نکن نگرانم کردی، کی مجبورت کرده؟ کجایی زود بهم بگو....

شیرین) داداش منو مجبور کردن با یک پیر مرد 60 ساله و هول ازدواج کنم 😭😭
داداش من نمیخام بیا خونه😭😭

محسن) کی مجبورت کرده من نمیزارم الان دارم میاامم

شیرین) 😭😭زود بیا مامان بابا دارن اذیتم میکنن😭😭😭😭

محسن) اومدم اومدم

تلفن رو قطع کردن


شهاب) محسن چی شده؟

محسن) شیرین رو مجبور کردن با یه پیر مرد ازدواج کنه و اگع ازدواج نکنه باید با یکی پولدار ازدواج کنه وضع مالیش مثلا مثل تو باشه، الانم مامان بابام دارن مجبورش میکنن و داره اذیت میشه شیرین داره گریه میکنه 😕

شهاب) ععععع پیرمرد کسافت
داش من یه نقشه دارم فقط ناراحت نشو

شهاب نقشه رو به محسن میگه
محسن) دمت گرم شهاب بریم زود بریم


محسن میرسه خونه و شیرین با گریه میاد بغل محسن و گریه میکرد

هعی نیگفت داداش من نمیخام و نم چی


بعد شهاب زود اومد و گفت........


حمااایتتتت بشهههه بعدی حساسه 😁
دیدگاه ها (۵)

ناشناس حرفتو بوگو

پارت 9 عشق در بیمارستان شهاب زود اومد و گفت زا اجازتون من با...

استایل شهاب...

استایل شیرین...

💫part 5&داداش"بله&فردا چند شنبست؟ " چهارشنبه&پس باید برم مدر...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط