یوبین آه سلام چانمی جان
یوبین : آه سلام چانمی جان
چانمی با اخم گفت : سلام
یوبین نگاه بین مین جی و میونشی ردو بدل نمود سپس با لحن مهربانی ای با لبخند گفت : وای .. چه خوشگل شدین .. مخصوصا با لباس های هم مدل
مین جی گنگ موهایش را پشت انداخت سپس با لحن آرامی گفت : سلام مادر خانم
میونشی : سلام ..
یوبین ریز به دخترکش نگاه کرد سپس دستش را زیر چانه اش گرفت : وای دخترکم چی شده چرا ناراحتی
میونشی آروم سری تکون داد سپس با لحن تندی گفت: نه خوبم .. چیزی نیست ... یوبین متوجه حالت دخترکش شد سپس با اخم نگاه ازش گرفت و آن ها را به سمت صندلی ها راهنمایی نمود .. جوو بجور سنگین بود همه لباس های رسمی پوشیده بودن ( از نوع تاریخی ) سنگین بود آن جو غمگین ... مین جی دلش نمیومد که از دور تعیونگ را تماشا کند میخواست نزدیکش بشه .. فقد میخواست اون اتفاق ها را فراموش کند ولی نمیتوانست .. مگه چی میشد که مثل بقیه آدم ها اول عاشق میشدن بعد ازدواج.. مین جی تند و خبیث نگاه ازش گرفت .. وسوسه کننده بود مخصوصا لب های صورتی رنگ پوست گندمی کت شلوار آبی و موهای چتری مانندش ، مین جی به خودش لعنتی فرستاد .. چون تهیونگ این خیالش هم نبود که مین جی اومده .. ولی مین جی داشت از درون خورد میشد ..،


ته سان به سمت آن ها قدم برداشت سپس جلو خانواده پارک ایستاد گنگ نگاهش کرد : بزرگ قبیله ما قراره الان بیاد و لطفا خوب رفتار کنید
مین جی ریز خندید ولی حرص ای : از این بهتر نداریم که بهش میگیم بیاد یه ویسکی مهمونشون کنیم
جو به شدت جدی بود ولی مین کی حرصی خندید میونشی آروم نگاهش کرد خوب متوجه غم بزرگ دروس قلب آن دختر میبود ولی به هرحال میخندید ..
جیمین بدون توجه به شوخی خواهرش جدی گفت : متوجه هستیم نیازی به گفتن نیست
تهیونگ: نه خوبم نیازه دفه پیش عروسا خودشون رو نشون دادن
تهیونگ در کنار عمو اش ایستاد بلافاصله هانول و جونا وارد آن جمع شدن نگاه پر از نفرت مین جی روی تهیونگ قفل شد ولی سکوت کرد ..
جیمین : عروس؟ انگاری به خودت اومدی
تهیونگ کمی پشت گردنش را ماساژ داد سپس با لحن خبیثانه ای گفت : آره اومدم .. راستی حالت چطوره شرکت .. ترو نمیگم حالت شرکت !
سپس تنها اون بود که به شوخی خودش خندید .. میونشی آروم نفس کشید ناخواسته با لحن غمگینی گفت : چه فایده
همه آن صدا را شنیدن .. سپس به سمت میونشی نگاه کردن .. دخترک کم سال پلک زد و سر بلند کرد ناخواسته سکسکه اش گرفت .
یوبین : وای دخترم وقتی خجالت بکشه یا کسی نزدیکش بشه سکسکه میگیره
چانمی با اخم گفت : سلام
یوبین نگاه بین مین جی و میونشی ردو بدل نمود سپس با لحن مهربانی ای با لبخند گفت : وای .. چه خوشگل شدین .. مخصوصا با لباس های هم مدل
مین جی گنگ موهایش را پشت انداخت سپس با لحن آرامی گفت : سلام مادر خانم
میونشی : سلام ..
یوبین ریز به دخترکش نگاه کرد سپس دستش را زیر چانه اش گرفت : وای دخترکم چی شده چرا ناراحتی
میونشی آروم سری تکون داد سپس با لحن تندی گفت: نه خوبم .. چیزی نیست ... یوبین متوجه حالت دخترکش شد سپس با اخم نگاه ازش گرفت و آن ها را به سمت صندلی ها راهنمایی نمود .. جوو بجور سنگین بود همه لباس های رسمی پوشیده بودن ( از نوع تاریخی ) سنگین بود آن جو غمگین ... مین جی دلش نمیومد که از دور تعیونگ را تماشا کند میخواست نزدیکش بشه .. فقد میخواست اون اتفاق ها را فراموش کند ولی نمیتوانست .. مگه چی میشد که مثل بقیه آدم ها اول عاشق میشدن بعد ازدواج.. مین جی تند و خبیث نگاه ازش گرفت .. وسوسه کننده بود مخصوصا لب های صورتی رنگ پوست گندمی کت شلوار آبی و موهای چتری مانندش ، مین جی به خودش لعنتی فرستاد .. چون تهیونگ این خیالش هم نبود که مین جی اومده .. ولی مین جی داشت از درون خورد میشد ..،


ته سان به سمت آن ها قدم برداشت سپس جلو خانواده پارک ایستاد گنگ نگاهش کرد : بزرگ قبیله ما قراره الان بیاد و لطفا خوب رفتار کنید
مین جی ریز خندید ولی حرص ای : از این بهتر نداریم که بهش میگیم بیاد یه ویسکی مهمونشون کنیم
جو به شدت جدی بود ولی مین کی حرصی خندید میونشی آروم نگاهش کرد خوب متوجه غم بزرگ دروس قلب آن دختر میبود ولی به هرحال میخندید ..
جیمین بدون توجه به شوخی خواهرش جدی گفت : متوجه هستیم نیازی به گفتن نیست
تهیونگ: نه خوبم نیازه دفه پیش عروسا خودشون رو نشون دادن
تهیونگ در کنار عمو اش ایستاد بلافاصله هانول و جونا وارد آن جمع شدن نگاه پر از نفرت مین جی روی تهیونگ قفل شد ولی سکوت کرد ..
جیمین : عروس؟ انگاری به خودت اومدی
تهیونگ کمی پشت گردنش را ماساژ داد سپس با لحن خبیثانه ای گفت : آره اومدم .. راستی حالت چطوره شرکت .. ترو نمیگم حالت شرکت !
سپس تنها اون بود که به شوخی خودش خندید .. میونشی آروم نفس کشید ناخواسته با لحن غمگینی گفت : چه فایده
همه آن صدا را شنیدن .. سپس به سمت میونشی نگاه کردن .. دخترک کم سال پلک زد و سر بلند کرد ناخواسته سکسکه اش گرفت .
یوبین : وای دخترم وقتی خجالت بکشه یا کسی نزدیکش بشه سکسکه میگیره
- ۴.۴k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط