در تابشِ خورشید و به مهتاب تو بودی
در تابشِ خورشید و به مهتاب تو بودی
در جرعه ی خوش نوشِ میِ نّاب تو بودی
بگریختم از یادِ تو یک لحظه بخوابم
خوابیدم و دیدم همه در خواب تو بودی
دنیا همه تاثیر و به هر جا اثرت هست
پژواکِ غم اندر دلِ بی تاب تو بودی
هر شب به تماشایِ خیالت منِ بی خواب
منظورِ من از دیده ی بی خواب تو بودی
من برکه ی متروکِ شب آلودِ غزل خیز
هر لحظه چو نیلوفرِ مرداب تو بودی
و در یادِ توام تشنه ی احساس
خشکیده لبم را تبِ سیلاب تو بودی
در جرعه ی خوش نوشِ میِ نّاب تو بودی
بگریختم از یادِ تو یک لحظه بخوابم
خوابیدم و دیدم همه در خواب تو بودی
دنیا همه تاثیر و به هر جا اثرت هست
پژواکِ غم اندر دلِ بی تاب تو بودی
هر شب به تماشایِ خیالت منِ بی خواب
منظورِ من از دیده ی بی خواب تو بودی
من برکه ی متروکِ شب آلودِ غزل خیز
هر لحظه چو نیلوفرِ مرداب تو بودی
و در یادِ توام تشنه ی احساس
خشکیده لبم را تبِ سیلاب تو بودی
۶.۲k
۲۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.