پارت رنگینکمان خاکستری

---

پارت ۲ – "رنگین‌کمان خاکستری"

با چشم‌هایی پر از شرمندگی بهش نگاه کردم و گفتم:
– ببخشید... واسه اینکه داد زدم...

برگشتم که برم... نمی‌خواستم بیشتر از این مزاحمش بشم. اما ناگهان حس کردم لباسم از پشت کشیده شد. بهت‌زده برگشتم. بازومو گرفت و چترش رو توی دستم گذاشت.

– مثل اینکه کلاً تعطیلی، هان؟ چتر بگیر... نذار بارون خیس‌ت کنه.

بعد، بی‌هیچ حرف اضافه‌ای، کیف مدرسه‌مو که از روی زمین برداشته بود، دستم داد. چند قدم ازم فاصله گرفت... اما قبل از رفتن، برگشت. دستشو توی هوا تکون داد و با لحن بم و سردش گفت:

– خداحافظ.

چشمام دنبالش موند... نمی‌دونستم چرا، ولی انگار یه تکه از قلبم باهاش رفت. حس عجیبی داشتم. باید اسمشو می‌پرسیدم، ولی حتی اون فرصت کوچیک رو هم از دست دادم.

اون پسر... "لی جیهون"...

ترسناک بود. تتوهاش، نگاه خیره و سردش، اون صدای بم و بی‌احساسش... حس می‌کردی از اون آدماست که همه‌ی خیابون حتی خلافکارها هم با دیدنش راه عوض می‌کنن. ولی با من... مهربون بود. نه مهربونی معمولی، یه‌جور توجه خاص... همون چیزی که هیچ‌کس تا حالا بهم نداشته.

ازش خداحافظی کردم و قدم‌هامو دور کردم، اما مغزم ازش جدا نشد. هر لحظه‌ای که رد می‌شد، حس می‌کردم یه چیزی از دست دادم.

راه‌مو کج کردم. برگشتم همون جا که دیدمش. شاید هنوز اونجا باشه... شاید یه بار دیگه نگاه‌مون تو هم قفل بشه...
اما نه، نبود.

دیگه امیدی نبود ولی دلم آروم نمی‌گرفت. اطراف رو متر کردم. با هر دختربچه‌ای که چتر سیاه دستش بود، چشمام برق می‌زد... فکر می‌کردم خودشه. اما هر بار، اشتباه.

آخرش بی‌خیال گشتن شدم... ولی نه فکر کردن بهش.

به راننده زنگ زدم. بعد از ده دقیقه رسید. وقتی سوار شدم، بی‌هیچ حرفی یه نخ سیگار لای لب‌هام گذاشتم، آتیشش زدم و نفس عمیقی کشیدم.

چشمای معصومش، نگاه نگرانش، صدای بغض‌دارش... مثل یه فیلم مدام جلوی چشمم پخش می‌شد.

اون دختر کوچولو با چتر سیاه...
تو فکرم مونده بود.
لعنتی، چرا این‌قدر خاص بود؟


---
دیدگاه ها (۰)

---پارت ۳ – "رنگین‌کمان خاکستری"صدای خشک و جدی راننده مثل پ...

---پارت ۴ – "رنگین‌کمان خاکستری"سوار ماشین شدم. مسیر عمارت ...

خبر خبر

#رئیس پدرم#PART_10به صورتش نگاه کردم با حرص گفتمته.خیابونی خ...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط