در مسیر شام
در مسیر شام.
لشکر یزید که چنین دانستند داخل موصل نشدند و از تل اعفر عبور کردند پس به جبل سنجار رفتند و از آنجا به نصیبین وارد شدند و از آنجا به عین الورده و از آنجا به دعوات رفتند و پیش از ورود کاغذی به عامل دعوات نوشتند که ایشان را استقبال کند، عامل آنجا ایشان را استقبال کرد و به عزت تمام داخل شهر شدند و سر مبارک را از ظهر تا به عصر در رجبه نصب کرده بودند، و اهل آنجا دو طایفه شدند یکی طایفه خوشحالی میکردند و طایفه دیگر گریه میکردند و زاری مینمودند.
پس آن شب را لشکر یزید (علیهم اللعنه) به شرب خمر پرداختند روز دیگر حرکت کردند و به جانب قنسرین رفتند،اهل آنجا به ایشان راه ندادند و از ایشان تبری جستند و آنها را هدف لعن و سنگ ساختند.
لاجرم از آنجا حرکت کردند و به مَعره النعمانرفتند و اهل آنجا ایشان را راه دادند و طعام و شراب برای ایشان حاضر کردند، یک روز در آنجا بماندند و به شیزر رفتند و اهل آنجا ایشان را راه ندادند.
پس از آنجا به کفر طاب رفتند واهل آنجا نیز به ایشان راه نداد و عطش بر لشکر یزید غلبه کرده بود و هر چه خولی (لعین) التماس کرد که ما را آب دهید گفتند یک قطره آب به شما نمیچشانیم هم چنانکه حسین و اصحابش را (علیهم السلام) لب تشنه شهید کردند.
پس از آنجا رفتند به سیبور جمعی از اهل آنجا به حمایت اهل بیت علیهم السلام با آن کافران مقاتله کردند جناب ام کلثوم در حق آن بلده دعا فرمود که آب ایشان گوارا و نرخ اجناسشان ارزان باشد و دست ظالمین از ایشان کوتاه باشد.
پس از آنجا به حماه رفتند اهل آنجا دروازهها را ببستند و ایشان را راه ندادند. پس از آنجا به حمص رفتند و از آنجا به بعلبک اهل بعلبک خوشحالی کردند و دف و ساز زدند جناب ام کلثوم بر ایشان نفرین نمود به عکس سبور، پس از آنجا به صومعه عبور کردند و از آنجا به شام رفتند.
لشکر یزید که چنین دانستند داخل موصل نشدند و از تل اعفر عبور کردند پس به جبل سنجار رفتند و از آنجا به نصیبین وارد شدند و از آنجا به عین الورده و از آنجا به دعوات رفتند و پیش از ورود کاغذی به عامل دعوات نوشتند که ایشان را استقبال کند، عامل آنجا ایشان را استقبال کرد و به عزت تمام داخل شهر شدند و سر مبارک را از ظهر تا به عصر در رجبه نصب کرده بودند، و اهل آنجا دو طایفه شدند یکی طایفه خوشحالی میکردند و طایفه دیگر گریه میکردند و زاری مینمودند.
پس آن شب را لشکر یزید (علیهم اللعنه) به شرب خمر پرداختند روز دیگر حرکت کردند و به جانب قنسرین رفتند،اهل آنجا به ایشان راه ندادند و از ایشان تبری جستند و آنها را هدف لعن و سنگ ساختند.
لاجرم از آنجا حرکت کردند و به مَعره النعمانرفتند و اهل آنجا ایشان را راه دادند و طعام و شراب برای ایشان حاضر کردند، یک روز در آنجا بماندند و به شیزر رفتند و اهل آنجا ایشان را راه ندادند.
پس از آنجا به کفر طاب رفتند واهل آنجا نیز به ایشان راه نداد و عطش بر لشکر یزید غلبه کرده بود و هر چه خولی (لعین) التماس کرد که ما را آب دهید گفتند یک قطره آب به شما نمیچشانیم هم چنانکه حسین و اصحابش را (علیهم السلام) لب تشنه شهید کردند.
پس از آنجا رفتند به سیبور جمعی از اهل آنجا به حمایت اهل بیت علیهم السلام با آن کافران مقاتله کردند جناب ام کلثوم در حق آن بلده دعا فرمود که آب ایشان گوارا و نرخ اجناسشان ارزان باشد و دست ظالمین از ایشان کوتاه باشد.
پس از آنجا به حماه رفتند اهل آنجا دروازهها را ببستند و ایشان را راه ندادند. پس از آنجا به حمص رفتند و از آنجا به بعلبک اهل بعلبک خوشحالی کردند و دف و ساز زدند جناب ام کلثوم بر ایشان نفرین نمود به عکس سبور، پس از آنجا به صومعه عبور کردند و از آنجا به شام رفتند.
- ۷۳۸
- ۱۷ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط