𝕡𝕒𝕣𝕥³⁵
𝕡𝕒𝕣𝕥³⁵
از درد نمیتونستم حرف بزنم پس پتورو بغل کردم و خوابیدم!
فلش بک صبح*
بیدار شدم و بعد مرتب کردن خودم و اتاق رفتم پایین!
+آجوما تهیونگ رو ندیدی؟
$نه خانم؛ از صبح ک من اومدم ایشون خونه نبودن!
عوضی رو نگا! هقق چقدر بدبختم! چرا حالیم نبود داره گولم میزنه؟
همونجا نشستم توی پله!
آخه چقدر ساده بودم؟ چقدر اسکول بودم ک نفهمیدم این یارو منو واس چی میخواد¿ هققق
دستی پشت گودنم رو لمس کرد!
_مگ واسه چی میخوادت؟(سرد)
+هق
لکنت گرفتم! از جام بلند شدم و توروش عقب عقب رفتم و اون همونطوری جلو میومد!
_گفتم اون واسه چی میخوادت؟ امم؟
+مم...من...
_تو چی(باداد)تو چی ات؟
+تو ...کجا بودی؟
_بحثو عوض نکن!(داد) دارم میگم من تورو واسه چی دوست دارم؟
+من چی میدونم
ک خوردم ب دیوار لبخندی زد و اومد خودشو چسبوند بهم و با چشاش بهم زل زد،چرا باوجود اینا بازم چشاش برام دیدنیه؟(ات حق داره منم نمیتونم از چشاش دل بکنم🙈اصلا کی میتونه؟)
دستشو آروم روی دلم گذاشت و نوازش میکرد!(خدایی برین حال کنین انقد با جزییات مینویسم😑)
_قراره من اینجا یه دونه نینی بکارم! یه پسر خوشگل!تا شایعات پشت سرمو پاک کنه! پس مجبورم نکن این صاحب این جا رو بدون خاندان کنم!میدونی ک چی میگم؟
بعد لبخندی زد و رفت آشپز خونه!
هقق چرا هرچی میشع پای خانوادم رو میکشونه وسط؟
_صبحونه!
اشکامو پاک کردم و رفتم صندلی ک از تهیونگ دور بود رو انتخاب کردم تا بشینم. بهش نگاه نمیکردم و اونم ب کتفش نبود!(شمام خندتون گرفت اینجا یا فقط من..😂🙄)
بعد2لقمه غذا خوردن تشکری کردم و بلند شدم ک برم!
_بشین(عربده)
برگشتم و بهش نگاه کردم!
با چشاش اشاره کرد ک روی صندلی کنارش بشینم!
از ترس سلولای بدنم میلرزید ولی ترسامو بروز نمیدادم!
رفتم و نشستم!
چند دقیقه ای بهم نگاا کرد.
_کوفت کن!(داد)(نمیدونم چرا اینجا ها خندم میگیره😂😂)
+غذا خوردن من ب تو چ؟
_تا زمانی ک بچمو تو بغلم تحویل ندادی آب خوردنت هم ب من مربوطه!(داد)
همونطوری بهش نگاه کردم و غذا نخوردم!
دیگه اعصاب نداشت! عصبی دستی به موهای فرش(خودااااا موهای فر ته زندگی منههه🙈!)کشید!
یه قاشق از اون غذا هایی ک خیلی خوب بود آماده کرد و آروم آورد جلوی دهنم!
_ببین حوصله دعوا ندارم! دهنتو باز کن!
شَِرَِاَِیَِطَِ
لایک ۴۰ (دیگه رحم نمی کنمم)
کامنت ۳۲
اگر مے خواے پارت بعـב رو بخونے لایک کن بیب🍷🫀
#فیک
#ات
#کمکمکنید
#بیتیاس
#استریکیدز
#ته
#هان
#هیونجین
#نونا
از درد نمیتونستم حرف بزنم پس پتورو بغل کردم و خوابیدم!
فلش بک صبح*
بیدار شدم و بعد مرتب کردن خودم و اتاق رفتم پایین!
+آجوما تهیونگ رو ندیدی؟
$نه خانم؛ از صبح ک من اومدم ایشون خونه نبودن!
عوضی رو نگا! هقق چقدر بدبختم! چرا حالیم نبود داره گولم میزنه؟
همونجا نشستم توی پله!
آخه چقدر ساده بودم؟ چقدر اسکول بودم ک نفهمیدم این یارو منو واس چی میخواد¿ هققق
دستی پشت گودنم رو لمس کرد!
_مگ واسه چی میخوادت؟(سرد)
+هق
لکنت گرفتم! از جام بلند شدم و توروش عقب عقب رفتم و اون همونطوری جلو میومد!
_گفتم اون واسه چی میخوادت؟ امم؟
+مم...من...
_تو چی(باداد)تو چی ات؟
+تو ...کجا بودی؟
_بحثو عوض نکن!(داد) دارم میگم من تورو واسه چی دوست دارم؟
+من چی میدونم
ک خوردم ب دیوار لبخندی زد و اومد خودشو چسبوند بهم و با چشاش بهم زل زد،چرا باوجود اینا بازم چشاش برام دیدنیه؟(ات حق داره منم نمیتونم از چشاش دل بکنم🙈اصلا کی میتونه؟)
دستشو آروم روی دلم گذاشت و نوازش میکرد!(خدایی برین حال کنین انقد با جزییات مینویسم😑)
_قراره من اینجا یه دونه نینی بکارم! یه پسر خوشگل!تا شایعات پشت سرمو پاک کنه! پس مجبورم نکن این صاحب این جا رو بدون خاندان کنم!میدونی ک چی میگم؟
بعد لبخندی زد و رفت آشپز خونه!
هقق چرا هرچی میشع پای خانوادم رو میکشونه وسط؟
_صبحونه!
اشکامو پاک کردم و رفتم صندلی ک از تهیونگ دور بود رو انتخاب کردم تا بشینم. بهش نگاه نمیکردم و اونم ب کتفش نبود!(شمام خندتون گرفت اینجا یا فقط من..😂🙄)
بعد2لقمه غذا خوردن تشکری کردم و بلند شدم ک برم!
_بشین(عربده)
برگشتم و بهش نگاه کردم!
با چشاش اشاره کرد ک روی صندلی کنارش بشینم!
از ترس سلولای بدنم میلرزید ولی ترسامو بروز نمیدادم!
رفتم و نشستم!
چند دقیقه ای بهم نگاا کرد.
_کوفت کن!(داد)(نمیدونم چرا اینجا ها خندم میگیره😂😂)
+غذا خوردن من ب تو چ؟
_تا زمانی ک بچمو تو بغلم تحویل ندادی آب خوردنت هم ب من مربوطه!(داد)
همونطوری بهش نگاه کردم و غذا نخوردم!
دیگه اعصاب نداشت! عصبی دستی به موهای فرش(خودااااا موهای فر ته زندگی منههه🙈!)کشید!
یه قاشق از اون غذا هایی ک خیلی خوب بود آماده کرد و آروم آورد جلوی دهنم!
_ببین حوصله دعوا ندارم! دهنتو باز کن!
شَِرَِاَِیَِطَِ
لایک ۴۰ (دیگه رحم نمی کنمم)
کامنت ۳۲
اگر مے خواے پارت بعـב رو بخونے لایک کن بیب🍷🫀
#فیک
#ات
#کمکمکنید
#بیتیاس
#استریکیدز
#ته
#هان
#هیونجین
#نونا
۲۹.۱k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.