تا بدانی بودنت را دوست دارم
تا بدانی بودنت را دوست دارم
سر به روی شانه هایت می گذارم
سرفه کن خاتون شبهای کویری
من صدای سرفه ات را دوست دارم
با همان دیدار طاقت سوز اول
برده ای هوش وحواس واختیارم
عشق یعنی روی آرامش ندیدن
عشق یعنی با تو مرد روزگارم
عشق یعنی دست شستن از زمانه
عشق یعنی غیر تو کاری ندارم
عشق یعنی مثل رودی در تکاپو
گرچه من مانند ریل یک قطارم
بی تکاپو بی هدف سرگرم هیچم
چون درختی خشک مانده بی بهارم
در زمستانی ترین شب های دنیا
با خیالت دل به دریا می سپارم
در نهایت گر بیایی و نیایی
تا قیامت جاده را چشم انتظارم...
#حمدالله لطیفی (معاصر)
سر به روی شانه هایت می گذارم
سرفه کن خاتون شبهای کویری
من صدای سرفه ات را دوست دارم
با همان دیدار طاقت سوز اول
برده ای هوش وحواس واختیارم
عشق یعنی روی آرامش ندیدن
عشق یعنی با تو مرد روزگارم
عشق یعنی دست شستن از زمانه
عشق یعنی غیر تو کاری ندارم
عشق یعنی مثل رودی در تکاپو
گرچه من مانند ریل یک قطارم
بی تکاپو بی هدف سرگرم هیچم
چون درختی خشک مانده بی بهارم
در زمستانی ترین شب های دنیا
با خیالت دل به دریا می سپارم
در نهایت گر بیایی و نیایی
تا قیامت جاده را چشم انتظارم...
#حمدالله لطیفی (معاصر)
۱.۴k
۱۳ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.