بانو ببین چگونه مرا پیر کرده ای
بانو ببین چگونه مرا پیر کرده ای
از جان بی قرار خودم سیر کرده ای
اصلا شنیده ای که از این چشمهای خیس؟؟
سیلاب خون و اشک سرازیر کرده ای
پای همان قرار همیشه نشسته ام
دردت به جان عاشق من دیر کرده ای
باور نمی کنم که تو تاخیر می کنی
بی شک میان رهگذران گیر کرده ای؟
از سردی کلام تو حالم گرفته است !!
چون روز روشن است که تغییر کرده ای
ازمن چه مانده است به جز پیکری نحیف
یک روح سر سپرده که تسخیر کرده ای
انصاف نیست اینکه مرا با خودم چنین
در قحط عشق و عاطفه درگیر کرده ای
#عزیز علی محمدی
از جان بی قرار خودم سیر کرده ای
اصلا شنیده ای که از این چشمهای خیس؟؟
سیلاب خون و اشک سرازیر کرده ای
پای همان قرار همیشه نشسته ام
دردت به جان عاشق من دیر کرده ای
باور نمی کنم که تو تاخیر می کنی
بی شک میان رهگذران گیر کرده ای؟
از سردی کلام تو حالم گرفته است !!
چون روز روشن است که تغییر کرده ای
ازمن چه مانده است به جز پیکری نحیف
یک روح سر سپرده که تسخیر کرده ای
انصاف نیست اینکه مرا با خودم چنین
در قحط عشق و عاطفه درگیر کرده ای
#عزیز علی محمدی
۲.۱k
۱۳ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.