پارت اول🌺
پارت اول🌺
عشق بین منو و تو🥀
یونگی+:
+ بلند شدم و دستمو محکم به میز کوبیدم....
(تتتتتتقققققققققققققققققققق)
+برام مهم نیست چه غلطی می خوایین بکنید ....
من حوصله ی بحث با شما رو ندارم حالا هم ....
[ گورتون و گم کنیددد( با داد) ]
پسر وزیر چانگ: سرورم لطفا در دستورتون تجدید نظر کنین...
همه: سرورم لطفا تجدید نظر کنید...
+بلند شدم که برم بیرون.....اگه اینجا می موندم نمی شد تضمین کرد که دستم به خون این توله سگا الوده نمی شد.... 🗡
(ها_ یون )
یورا -: هیییییییی.... دختره خیره سر بلند شووووووو..
خیر سرت گرفتی خوابیدی ..... بلند شو توله ( نویسنده به کلمه توله سگ علاقه زیادی داره)
چشمام و یکم باز کردم
- چیکارم داری یورااااااااا.....
+ای دختره ی دیوونه اگه اون نابی دردسر ساز( سرپرست بخششون که خیلیم با ها یون سر جنگ داره) ببینه تو رو می خوای چه غلطی کنی هاااااااا؟!؟؟؟
+ولم کن باو الان بیدار می شم ....
-دختره ی(🤬🤬) بلند شو که شاهزاده اومده توی بی ریخت ( ممنونم ازت واقعا🤨🤨)و ببینه
+مث فنر از جام پریدم....
یا حضرت پشم الدین من چه غلطی کنم با این قیافه ی جن زدم ..؟!؟؟؟!؟!!!.
بلند شدم و خودمو نگا کردم :
موهای امازونی🌵🌴🌳
زیر چشما سیاه⬛⬛⬛⬛
دور لبمم که نگم بهتون...کلا عین این سایکو ها ( روانی)شدم
( چندتا موضوع درباره داستان :
ها یونم رو هوسوک کراش داره اما به روی خودش نمیاره...نابی هم دشمن ها یون رو هوسوک کراشه...
کراش در کراشه هااااا😅)
یورا نشوندم رو زمین و گفت :الان یه کاری می کنم کسی نشناستت.....
پنج دقیقه بعد:
یا همه خدایاننننن......
این منم؟!؟؟؟!؟؟ (تعجب)
[ ادامه دارد....]
عشق بین منو و تو🥀
یونگی+:
+ بلند شدم و دستمو محکم به میز کوبیدم....
(تتتتتتقققققققققققققققققققق)
+برام مهم نیست چه غلطی می خوایین بکنید ....
من حوصله ی بحث با شما رو ندارم حالا هم ....
[ گورتون و گم کنیددد( با داد) ]
پسر وزیر چانگ: سرورم لطفا در دستورتون تجدید نظر کنین...
همه: سرورم لطفا تجدید نظر کنید...
+بلند شدم که برم بیرون.....اگه اینجا می موندم نمی شد تضمین کرد که دستم به خون این توله سگا الوده نمی شد.... 🗡
(ها_ یون )
یورا -: هیییییییی.... دختره خیره سر بلند شووووووو..
خیر سرت گرفتی خوابیدی ..... بلند شو توله ( نویسنده به کلمه توله سگ علاقه زیادی داره)
چشمام و یکم باز کردم
- چیکارم داری یورااااااااا.....
+ای دختره ی دیوونه اگه اون نابی دردسر ساز( سرپرست بخششون که خیلیم با ها یون سر جنگ داره) ببینه تو رو می خوای چه غلطی کنی هاااااااا؟!؟؟؟
+ولم کن باو الان بیدار می شم ....
-دختره ی(🤬🤬) بلند شو که شاهزاده اومده توی بی ریخت ( ممنونم ازت واقعا🤨🤨)و ببینه
+مث فنر از جام پریدم....
یا حضرت پشم الدین من چه غلطی کنم با این قیافه ی جن زدم ..؟!؟؟؟!؟!!!.
بلند شدم و خودمو نگا کردم :
موهای امازونی🌵🌴🌳
زیر چشما سیاه⬛⬛⬛⬛
دور لبمم که نگم بهتون...کلا عین این سایکو ها ( روانی)شدم
( چندتا موضوع درباره داستان :
ها یونم رو هوسوک کراش داره اما به روی خودش نمیاره...نابی هم دشمن ها یون رو هوسوک کراشه...
کراش در کراشه هااااا😅)
یورا نشوندم رو زمین و گفت :الان یه کاری می کنم کسی نشناستت.....
پنج دقیقه بعد:
یا همه خدایاننننن......
این منم؟!؟؟؟!؟؟ (تعجب)
[ ادامه دارد....]
۳۱.۳k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.