شروع دوباره پارت فیکبیتیاس

شروع دوباره پارت ۲۴ #فیک_بی_تی_اس


که کوک رو دید

+: کوک؟
_: سلام ا.ت
+: سلام ... چیشده؟
_: هیچی راستش اومدم آری رو ببینم
+: آری خوابه
_: عم ... میشه تو خواب ببینمش؟
+: باشه ولی من مهمون دارم
_: مهمون؟ کیه؟

که لوکا اومد پیششون

*: سلام آقا(لبخند)
_: این اینجا چیکار میکنی(اخم)
+: درس صحبت کن جونگکوک
_: چی بگم؟ آقای لوکا خوبه؟
+: کوک ... چته تو؟
_: هیچی فقط کنجکاوم ببینم چیکار میکنین دوتایی تنهایی وقتی آری خوابه

+: کوک لازم نیس بهت توضیح بدم ولی آری اصرار کرد که بیاد و منم مشکلی ندارم
_: چطوره که اصرار کرده و خودش خوابه؟
+: کوک دیگه داری میری رو عصابم ... اون بچس اونقد باهم بازی کردن خوابید

+: اصن برو کنار ببینم تنها چیکار میکنین

کوک رفت داخل و با میزی که روش با غذا های خوشمزه تزئین شده بود روبه رو شد

_: به به چقدر عاشقانه ... شمع هم بیارم براتون؟(لبخند عصبی)
+: کوک این فقط یه شام سادس و به تو هم ربطی نداره ... دقت کنی سه تا بشقاب هست ... حالا هم خواهش میکنم برو از خونم بیرون
_: چی؟ بیرونم میکنی؟
+: کوککک بسهه

کوک عصبی رفت و درو هم محکم بست


حمایتا کم شده یونو؟🥲
دیدگاه ها (۲۵۸)

شروع دوباره قسمت ۲۵ #فیک_بی_تی_اس *: بهتره من دیگه برم+: نه ...

شروع دوباره پارت ۲۶ #فیک_بی_تی_اس بعد از خوردن قهوه ام مدلا ...

شروع دوباره پارت ۲۳ #فیک_بی_تی_اس ا.ت و لوکا باهم رفتن دنبال...

شروع دوباره پارت ۲۲ #فیک_بی_تی_اس ا.ت رفت و لباسی که خودش طر...

جئون سارینا گفتم یه آشی برات درست میکنم کپشن چک شه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط