شروع دوباره قسمت ۲۵ فیک بی تی اس
شروع دوباره قسمت ۲۵ #فیک_بی_تی_اس
*: بهتره من دیگه برم
+: نه بابا بیا بشین غذا تو بخور من با اون حرف میزنم ... با چه حقی همچین کاری میکنه ... یکم بزرگش کرد ولش کن
*: خیله خب
+: توام ببخشید
*: نه بابا
لوکا و ا.ت نشستن شامشون رو خوردن و بعدش لوکا رفت
[فردا]
ا.ت ویو
امروز باز هم عکسبرداری داریم و از اونجایی که جونگکوک رئیس شرکت مدلینگیه که باهاش کار میکنیم اونم با یولی میاد ... رفتم حاضر شدم[اسلاید دوم] بعدش آری رو هم حاضر کردم و بردمش مهدکودک و بعدش خودمم رفتم محل عکسبرداری که تو یه جای بسته بود .... وارد شرکت که شدم همه بهم سلام کردن ... جلو تر که رفتم یولی هم با یه حرص خاصی بهم سلام کرد و من بدون توجه به اون انگار که اون اصلا نیس رد شدم رفتم ... جلو تر جونگکوک رو دیدم
×: چی؟ منو نادیده گرفت؟ دختره روانی
+: لوکا
*: بله
+: مدلا دارن آماده میشن؟
*: آره نگران نباش همه چی اوکیه
+: خوبه ... من یه سر میزنم بهشون
*: ا.ت
+: هوم؟
*: آری چی میشه؟ تا بعد از ظهر اینجاییما
+: آره ... میارمش اینجا
*: پس من میرن دنبالش وقتی مهدکودکش تموم شد
_: لازم نکرده خودم میرم دنبال دخترم
+: این چه لجبازیه؟ اینجا زیاد کار داریم بزار لوکا بره دیگه ... اونا باهم خوب کنار میان
ا.ت بعد از گفتن این حرف رفت پیش مدلا که داشتن آماده میشدن
+: این موهاشو یکم دیگه حالت بدین
میکاپر: چشم
+: میگم آرایش چشمش رو یکم دیگه تیره تر کنیم به لباس بیاد
میکاپر :البته
لوکا: ا.ت بیا واست قهوه آوردم
+: اوم دستت درد نکنه
ببخشید دیر شددددد
*: بهتره من دیگه برم
+: نه بابا بیا بشین غذا تو بخور من با اون حرف میزنم ... با چه حقی همچین کاری میکنه ... یکم بزرگش کرد ولش کن
*: خیله خب
+: توام ببخشید
*: نه بابا
لوکا و ا.ت نشستن شامشون رو خوردن و بعدش لوکا رفت
[فردا]
ا.ت ویو
امروز باز هم عکسبرداری داریم و از اونجایی که جونگکوک رئیس شرکت مدلینگیه که باهاش کار میکنیم اونم با یولی میاد ... رفتم حاضر شدم[اسلاید دوم] بعدش آری رو هم حاضر کردم و بردمش مهدکودک و بعدش خودمم رفتم محل عکسبرداری که تو یه جای بسته بود .... وارد شرکت که شدم همه بهم سلام کردن ... جلو تر که رفتم یولی هم با یه حرص خاصی بهم سلام کرد و من بدون توجه به اون انگار که اون اصلا نیس رد شدم رفتم ... جلو تر جونگکوک رو دیدم
×: چی؟ منو نادیده گرفت؟ دختره روانی
+: لوکا
*: بله
+: مدلا دارن آماده میشن؟
*: آره نگران نباش همه چی اوکیه
+: خوبه ... من یه سر میزنم بهشون
*: ا.ت
+: هوم؟
*: آری چی میشه؟ تا بعد از ظهر اینجاییما
+: آره ... میارمش اینجا
*: پس من میرن دنبالش وقتی مهدکودکش تموم شد
_: لازم نکرده خودم میرم دنبال دخترم
+: این چه لجبازیه؟ اینجا زیاد کار داریم بزار لوکا بره دیگه ... اونا باهم خوب کنار میان
ا.ت بعد از گفتن این حرف رفت پیش مدلا که داشتن آماده میشدن
+: این موهاشو یکم دیگه حالت بدین
میکاپر: چشم
+: میگم آرایش چشمش رو یکم دیگه تیره تر کنیم به لباس بیاد
میکاپر :البته
لوکا: ا.ت بیا واست قهوه آوردم
+: اوم دستت درد نکنه
ببخشید دیر شددددد
۲۵.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.