غریبه آشنا
#غریبه_آشنا
#پارت_نهم
از زبان مین وو:
بیمارستان که رسیدیم...بستریش کردن...خدا رو شکر حالش خیلی بد نبود...از دکترش اجازه گرفتم و رفتم پیشش...نشستم کنار تختش دستشو گرفتم...
+ئونسو،خوبی؟
-خوبم
+چیکار کردی با خودت آخه دختر خوب؟
-مین وو من یه چیزای دیگه ای یادم اومد...
حرفاشو با گریه میزد...
+چی یادت اومد؟
-بقیشو...بقیه اون روز کنسرت رو...یادم اومد،بعد از کنسرت که همه رفتن من همونجا منتظر بکهیون موندم تا برگرده،اومد و از اونایی که داشتن وسایل روی استیج رو جمع میکردن خواست که برن بیرون،بکهیون ازم خواست که شمارمو داشته باشه...منم شمارمو دادم بهش...اون ازم خواست که کسی متوجه موضوع نشه...میدونی این یعنی چی؟یعنی اینکه اون منو میشناسه ولی این سه ماهه از من هیچ خبری نگرفته...وقتی یادم اومد...اذیت شدم...حالم بد شد...نفسم بالا نمیومد...خیلی ترسیده بودم،اون لحظه تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که به تو زنگ بزنم...من نمیخوام حالا که داره همه چی یادم میاد بمیرم...
+این چه حرفیه عزیزم...تو هیچیت نمیشه،مطمئن باش بقیه گذشتت هم یادت میاد...یکم دیگه تحمل کن بکهیون میاد پیشت...
آروم تر که شد از اتاق اومدم بیرون...سرمو که بلند کردم پدر مادرشو دیدم که دارن میان...
-چی شده دکتر؟دخترم کجاست؟میخوام برم ببینمش
+شما نمیتونید اونو ببینید،یعنی من اجازه نمیدم که بببنیدش
-یعنی چی که اجازه نمیدم؟فکر کردی کی هستی که بگی من دخترمو میتونم ببینم یانه
+من دکترشم...من همونیم که وقتی شما ولش کردید رفتید دنبال کار خودتون با اینکه میدونستید حالش خوب نیست،حالش که بد شد کمکش کردم...
-اون نمیخواست که ما کنارش باشیم
+اون نخواد...ولی شما که میتونستید از دور مراقبش باشید،نمیتونستید؟اون شما رو نمیخواست ببینه،اون خدمتکارتون رو هم نمیخواست ببینه؟نمیتونستید اون زن رو بفرستید بهش سر بزنه؟شما به جای این کارا چیکار کردید،تنهاش گذاشتید رفتید پی کارتون...الانم تازه آروم شده،اگه ببینه شمارو دوباره حالش بد میشه...اگه به گفته خودتون دوسش دارید بهش فرصت بدید...
اه لعنتی..اعصاب نمیزارن واسه آدم که...ساعت چهار شده...الان دیگه بکهیون میاد...
رفتم توی اتاقم و منتظرش موندم...حدود یک ساعت بعد بکهیون باهام تماس گرفت...
-سلام آقای کیم،تشریف که دارید مزاحمتون بشم؟
+بله بفرمایید...
-پس من یک ربع دیگه اونجام...
+منتظرتونم...
کاری از نویسنده گروه نویسندگان:
@forough_wolf
#Gharibeyeh_ashena
#exo_my_planet
#پارت_نهم
از زبان مین وو:
بیمارستان که رسیدیم...بستریش کردن...خدا رو شکر حالش خیلی بد نبود...از دکترش اجازه گرفتم و رفتم پیشش...نشستم کنار تختش دستشو گرفتم...
+ئونسو،خوبی؟
-خوبم
+چیکار کردی با خودت آخه دختر خوب؟
-مین وو من یه چیزای دیگه ای یادم اومد...
حرفاشو با گریه میزد...
+چی یادت اومد؟
-بقیشو...بقیه اون روز کنسرت رو...یادم اومد،بعد از کنسرت که همه رفتن من همونجا منتظر بکهیون موندم تا برگرده،اومد و از اونایی که داشتن وسایل روی استیج رو جمع میکردن خواست که برن بیرون،بکهیون ازم خواست که شمارمو داشته باشه...منم شمارمو دادم بهش...اون ازم خواست که کسی متوجه موضوع نشه...میدونی این یعنی چی؟یعنی اینکه اون منو میشناسه ولی این سه ماهه از من هیچ خبری نگرفته...وقتی یادم اومد...اذیت شدم...حالم بد شد...نفسم بالا نمیومد...خیلی ترسیده بودم،اون لحظه تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که به تو زنگ بزنم...من نمیخوام حالا که داره همه چی یادم میاد بمیرم...
+این چه حرفیه عزیزم...تو هیچیت نمیشه،مطمئن باش بقیه گذشتت هم یادت میاد...یکم دیگه تحمل کن بکهیون میاد پیشت...
آروم تر که شد از اتاق اومدم بیرون...سرمو که بلند کردم پدر مادرشو دیدم که دارن میان...
-چی شده دکتر؟دخترم کجاست؟میخوام برم ببینمش
+شما نمیتونید اونو ببینید،یعنی من اجازه نمیدم که بببنیدش
-یعنی چی که اجازه نمیدم؟فکر کردی کی هستی که بگی من دخترمو میتونم ببینم یانه
+من دکترشم...من همونیم که وقتی شما ولش کردید رفتید دنبال کار خودتون با اینکه میدونستید حالش خوب نیست،حالش که بد شد کمکش کردم...
-اون نمیخواست که ما کنارش باشیم
+اون نخواد...ولی شما که میتونستید از دور مراقبش باشید،نمیتونستید؟اون شما رو نمیخواست ببینه،اون خدمتکارتون رو هم نمیخواست ببینه؟نمیتونستید اون زن رو بفرستید بهش سر بزنه؟شما به جای این کارا چیکار کردید،تنهاش گذاشتید رفتید پی کارتون...الانم تازه آروم شده،اگه ببینه شمارو دوباره حالش بد میشه...اگه به گفته خودتون دوسش دارید بهش فرصت بدید...
اه لعنتی..اعصاب نمیزارن واسه آدم که...ساعت چهار شده...الان دیگه بکهیون میاد...
رفتم توی اتاقم و منتظرش موندم...حدود یک ساعت بعد بکهیون باهام تماس گرفت...
-سلام آقای کیم،تشریف که دارید مزاحمتون بشم؟
+بله بفرمایید...
-پس من یک ربع دیگه اونجام...
+منتظرتونم...
کاری از نویسنده گروه نویسندگان:
@forough_wolf
#Gharibeyeh_ashena
#exo_my_planet
۷.۲k
۲۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.