اگر آنسوی پنجره نشستهای

اگر آنسویِ پنجره نشسته‌ای
و صدای باران قرارِ دلت را ربوده
رختِ پاییزی‌ات را به تن کن
و ذوق دلت را قدم بزن
هیچ معلوم نیست
دوباره پاییز باشد
دوباره تو باشی
دوباره قرار دلت به بارانی بی‌قرار شود!

#علی_سلطانی
دیدگاه ها (۰)

دوستت دارم چون تو تنها کسی هستی که می‌توانم با او درباره سای...

از همان روز اول قرار گذاشتیم که اگر رابطه‌مان خوب پیش نرفت، ...

جنگ؛ ابتدا و انتهای خستگی‌های یک آدم است. یک نفر از آن‌چه هس...

تو می‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای خنکای عصرهنگام ...

پاییز ؛ حواستان به آدم‌های زندگی‌تانباشد. کمی بهانه‌گیر می‌ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط