پارت 8 عشق دارک من
پارت 8 عشق دارک من
م. ک، هرچی باشه به سر خودمون برده خودم تربیتش کرد😎😎
جیمین، زنگ بزنین آمبولانس
*نیازی نیس... اخخخ
م. ک،نیاز نیس من دکترم برید کنار
همه رفتن کنار
م. ک، ببریدش طبقه ی بالا برم پاشو معاینه کنم
موقه ای که ات و مادر کوک تنها شدن
م. ک، خوب دخترم کارت خوب بود
*ممنون خاله جون😊😊
خوب مادر کوک یچی زایی به گو ای ات زد که انگار ورم کرده و قرمز شده برا محز اعتیاد که اگه جیمین پای ات رو دید فکر کنه واقعیه
*خوب خوبه دیگه بریم پایین
م. ک، بریم
مثلا عت لنگ میزد راه میرفت
ویو ات تو خونه بعد تموم شدن عروسی
آهههههه بلخره این عروسی مسخره تموم شد
جیمین، رسیدیم خونه ات و بردم بالا من از اتاق رفتم بیرون تا ات لباس هاش و عوض کنه
*بعد اینکه اون لباس عروس مسخررو دراوردم بای لباس بنفش گشاد و ی شروار بنفش و سیاه گشاد راحتی عوز کردم آخیهههههه نفس کشیدم هیچی مثل لباس و شروار ای گشاد نمیشه
جیمین، در زدم رفتم تو منم لباس هام و با لباس های خواب عوض کردم رفتم رو تخت خوابم برد
(بچه ها بگین ات رو به جونگ کوک برسونم یا جیمین)
م. ک، هرچی باشه به سر خودمون برده خودم تربیتش کرد😎😎
جیمین، زنگ بزنین آمبولانس
*نیازی نیس... اخخخ
م. ک،نیاز نیس من دکترم برید کنار
همه رفتن کنار
م. ک، ببریدش طبقه ی بالا برم پاشو معاینه کنم
موقه ای که ات و مادر کوک تنها شدن
م. ک، خوب دخترم کارت خوب بود
*ممنون خاله جون😊😊
خوب مادر کوک یچی زایی به گو ای ات زد که انگار ورم کرده و قرمز شده برا محز اعتیاد که اگه جیمین پای ات رو دید فکر کنه واقعیه
*خوب خوبه دیگه بریم پایین
م. ک، بریم
مثلا عت لنگ میزد راه میرفت
ویو ات تو خونه بعد تموم شدن عروسی
آهههههه بلخره این عروسی مسخره تموم شد
جیمین، رسیدیم خونه ات و بردم بالا من از اتاق رفتم بیرون تا ات لباس هاش و عوض کنه
*بعد اینکه اون لباس عروس مسخررو دراوردم بای لباس بنفش گشاد و ی شروار بنفش و سیاه گشاد راحتی عوز کردم آخیهههههه نفس کشیدم هیچی مثل لباس و شروار ای گشاد نمیشه
جیمین، در زدم رفتم تو منم لباس هام و با لباس های خواب عوض کردم رفتم رو تخت خوابم برد
(بچه ها بگین ات رو به جونگ کوک برسونم یا جیمین)
۶.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲